$BlogRSDUrl$>
Wednesday, October 17, 2007گفتگوی نسلها (٨)![]() ١- آیا حجاب ابزاری برای سرکوب و اعمال خشونت بر زنان نیست؟ چه سرکوب دولتی، چه در سپهر عمومی ( مدارس، محیط کار، مدرسه و دانشگاه) و چه در میدان خصوصی ( حتی در کنج خانه ها)؟ . ٢- آیا حجاب ابزاری برای نهادینه کردن و پذیرفتن تبعیض در میان زنان و از سوی آنان نیست؟ . ٣- آیا حجاب ابزاری برای ممانعت ورود زنان به سپهر عمومی و در نهایت ابزار جداسازی جنسیتی نیست؟ . ٤- آیا حجاب عاملی نیست که از طریق مکانیسمهای مختلف تربیتی در خانه و در ارگانهای تربیتی و آموزشی از همان اوان کودکی به پسرکان آن آموخته میشود و به دخترکان این، که آنها مردان و زنان آینده ای خواهند بود با این وظایف و آن وظایف و داشتن این حقوق و برخوردار نبودن از آن حقوق؟ ( در این مورد حتمن مقاله خانم برادران را بخوانید) . ٥- مگر میشود برای تغییر برای برابری تلاش کرد و یکی از ابزارهای مهم در اجرا و نهادینه شدن تبعیض را نادیده گرفت؟ مگر میشود برای تغییر برای برابری تلاش کرد و چشم بر برابری در حق داشتن پوشش بست؟ دوست نازنینی چندی پیش در وبلاگش از یک سوپر وُمن چادری نوشته بود. از این بگذریم که چرا اگر غربی ها سوپر وُمن داشته باشند حتماً دسیسه ای برای ما مردم "ساده لوح" شرقی است که "عقلمان به چشمان" است و زود "فریب" میخوریم، ولی ما خودمان میتوانیم چپ و راست سوپر وُمن شرقی داشته باشیم (که شاید در کنه کمک و یاری آنها ادامه و رواج سنتهای عقب مانده و حتی بعضی مواقع رواج خرافات، افکار واپسگرانه و ضد زن نهفته است و آنوقت هم میگوییم تنها و صد در صد تقصیر استعمار و غرب است که ما عقب مانده ایم) و کسی اجازه ندارد بگوید بالای چشممان هم ابرو است؟ در هر صورت طرح آن موضوع برای من آشنا بود که میخواهم در اینجا به آن بپردازم: به نظر من در پشت این زاویه از دیدن، نگاهی ناامیدانه و مستأصل از خرد، اراده و توان جمعی برای تغییر وجود دارد. من این نگاه را به خوبی میشناسم. دقیقن عین همین تعریفی که خورشید خانم از آن خانم کرده از مادر بزرگم هم در مورد این خانم و آن خانم خیرخواه که بعد از روی کار آمدن رضاشاه و سرکوبهای آنزمان فعال شده بودند، شنیده بودم. مامانم هم حکایت هایی شبیه به تعاریف مادربزرگ و خورشید خانم از دوران بعد از سرکوب بیست و هشت مرداد تعریف میکرد و خودم شاهد آن بودم که بعد از سرکوب سالهای ٦٠ - ٥٩ تعدادی از خانمهای حتی فعال در حوزه زنان دورو بر خودم دست به یک چنین کارهایی زدند. در ضمن مستقیم و غیر مستقیم مرا به یاد تئوری بازگشت به خویشتن و هویت ایرانی و ... غیرو میاندازد. در هر صورت بها دادن بیش از حد آنچه این نوع فعالیتهای فردی میتوانند حقیقتن در تغییر نقش ایفا کنند یعنی قبول شکست و اینکه تغییری حاصل نخواهد شد، این یعنی از ما کاری برنخواهد آمد، این یعنی ما لیاقت آنرا نداریم که پوست بترکانیم و به دنیای مدرن وارد شویم، این یعنی رو آوردن به مبارزات فردی. البته فعالیتهای فردی به جای خود میتواند در بالا بردن سطح کیفی زندگی زنان نقش داشته باشد ولی آن زنی که توانسته بوسیله این و آن خانم خیرخواه مشکلی را از سر راهش بردارد ( و در خیلی موارد هم کمک به ادامه سنتهای ضد زن) توانسه فقط خود را نجات دهد و یا آن زنی که در راهروهای دادگاههای ایران برای حقوق خودش میجنگد تنها میتواند برای رهایی و نجات خود اقدام کند و نه برای برداشتن سد و موانع در احقاق حقوق برای زنان دیگری که با همین مشکلات در گیرند. میخواهم بگویم باید مواظب بود که در دوران سرکوب معیارها و آرمانهایمان برای تغییر در دالان دلتنگیهایمان و یا احساسات نوستالژیمان به چادر مادربزرگ گم نشوند و تقلیل پیدا نکنند. در آخر از خودم میپرسم چرا این نگاه در خیلی اتفاقن از فعالین جنبش زنان وجود دارد؟ چون آنها چیز دیگری را ندیدهاند؟ چون آنها به قولی با حجاب بدنیا آمدهاند (در سال ٦٣ زمان زایمان عمهام در بیمارستان شاهد بودم که باید حجاب اسلامی رعایت میشد)؟ آیا به خاطر این است که هنوز رسوبات فمینیسم اسلامی در آنها باقی مانده است؟ آیا هنوز در ادامه توهم دوم خرداد گوشها به سوی "روشنفکران" دینی (در حقیقت مردان) باز است؟ ... نمیدانم ....................................................................................... پس نوشت: شما هم حتماً تا الان این فیلم را دیده اید. راستش بعید نمیدانم که بعضی وقتها دست اندکاران رسانه های غربی ( همانها که فراموش کرده اند زنان ایرانی چهره و تاریخ دیگری هم داشتند) با جمهوری اسلامی از قبل یک طرحی را میریزند و بعد برنامه ای را تهیه میکنند. همین فیلم راجع به زن راننده اتوبوس در تهران را دقت کنید. یک و یا دونفر را اینجوری بر سر شغلی میگذارند و رسانه های خارجی هم آنرا به سراسر دنیا میفرستند که بله زن ایرانی میتواند شغلی را که میخواهد داشته باشد. غافل از اینکه اینها تنها یک و یا دو و یا در هر صورت تعداد اندکی هستند که آنهم شاید فقط در ویترینهای مخصوص (در اینجا تلویزیون سوئد) قابل مشاهده میباشند. و فراموش میشود هزازران و هزار مشکلات عدیده ای که زن ایرانی با آن دست به گریبان است. آیااین تصادفی است که این برنامه بعد از مزخرفات احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا که میگفت زنان ما آزادترین زنان اند و در همه زمینه ها فعال هستند، ساخته میشود؟ چرا سازنده این این برنامه ها و دست اندکاران ایرانی آنها یادشان میرود که بگویند اگر زنان ایرانی فعال هستند، تنها و تنها مقاومت و مبارزه آنها است و نه خواست این و آن دولتمرد جمهوری اسلامی؟ Labels: گفتگوی نسلها
|
![]() |
![]() |