<$BlogRSDUrl$> Javaanehaa "جوانه ها"

Sunday, March 30, 2008


یادی از یک انسان فرهیخته 



همین امروز از سفر یک هفته ای از مصر برگشته ام. خیلی موضوع برای تعریف دارم ولی خبر در گذشت فریدون آدمیت مرا برآن داشت که در پستهای بعدی به سفرنامه ام بپردازم.
.
* * * * *
.
بر این باورم که تا ما قدر انسانهای با فرهنگ و فرهیخته ای مانند آدمیت را ندانیم، تا ما وجود این نوع عزیزان و مهمتر از همه کارهای با ارزش آنها را در صحنه روشنگری و آموختن از تاریخ گرامی ندانیم، تا این که ندانیم چه بوده ایم و چه بر ما رفته، در بر همین پاشنه خواهد چرخید و نخواهیم دانست چرا وضع مان این چنین است که هست. و چرا انقلابی بر ضد دیکتاتوری و نابرابری رخ میدهد و آن مقدار ناچیز را هم از دست میدهیم و وضعمان بدتر از قبل میشود.
.
یادش گرامی باد و به امید افزون شدن " آدمیت ها" در میان ما ایرانیان
.
در اینجا و اینجا میتوانید بیشتر راجع به فریدون آدمیت بخوانید



Wednesday, March 19, 2008


نوروز در راه است ، به امید روزی نو 



بینی که جهان چگونه آراستنی است؟
عید آمده، گل دوباره برخاستنی است!

راهی که تو رفته ای به سامان نرسید؟
طرحی است ولی، دوباره انداختنی است!*
.
.
.
*شعر از منوچهر دوستی





Sunday, March 16, 2008


انقلابی که ایران را به عقب برگرداند ( ١) 


در ادامه پست قبلی ام در اینجا به آنچه که از تخیلات و تصورات که در حقیقت تحلیل ها و آنالایزم شخصی از تاریخ اخیر کشورمان منظورم بود خواهم پرداخت. از میان دوستان تنها پویای عزیز بود که به تقاضای من مبنی بر به تحریر درآورن تصورات خود جواب مثبت داده بود که در همینجا سپاس خود را از او اعلام میدارم.
.
ما هم اکنون در سال ١٤٥٧ شمسی به سر میبریم و در مجله ای که تحقیقات تاریخی، اجتماعی را منتشر میسازد به مقاله زیر بر میخوریم:

انقلابی که ایران را به عقب بگرداند!
صد سال پیش در سال ١٣٥٧ در ایران انقلابی به وقوع پیوست که تنها مشخصه آنرا میشود در ضد سلطنت بودن آن خلاصه کرد. چرا که نه تنها مردم کوچه و بازار که تحصیل‌کرده‌گان، متجددین، روشنفکران لائیک، مبارزین چپ چه در سازمانهای شبه نظامی و چریکی و چه در گروههای سیاسی، ملیون و ناسیونالیست‌ها، زنانی که با فرهنگ مردسالاری مبارزه میکردند و ... همه و همه در مبارزه با رژیم سلطنتی یکصدا شدند و دست در دست هم به رهبری روحانیون شیعه لبیک گفتند.
برای مردم آن زمان نه تنها حقوق بشر مطرح نبود بلکه حتی کسی از حقوق دموکراتیک شهروندان و حقوق فردی صحبتی به میان نمیاورد. قوانین جزئی هم که اینجا و آنجا در نتیجه مبارزات آزده‌گانی به رژیم شاهنشاهی تحمیل شده بود به هیچ گرفته شد.
در مراسم‌های مختلف و متعددی که در دانشگاه‌ها و دیگر اماکن برگزار میشد انقلابیون از هر طیفی با شعار "بحث بعد از مرگ شاه" مانع بحثهای بر سر حقوق دموکراتیک و شهروندی در حکومت آینده میشدند. با مطالعه مدارک به جا مانده میتوان نتیجه گرفت که برای خیلی از ایرانیان آن زمان اصلاً حقوق شهروندی معنایی نداشته و به هیچ وجه هم آگاهی و تصوری در مورد حقوق فردی موجود نبوده است. برای نمونه زنهایی بودند که با وجود رشد وتربیت در خانواده هایی که دو نسل از افراد مونث آن تحصیل کرده و بدون حجاب در اجتماع حضور میافتند، حاضر شدند به خاطر مخالفت با حکومت سلطنتی روسری به سر کنند و در مبارزه بر سر حقوق بیشتر برای زنان نه تنها نقشی بازی نکنند بلکه حتی قوانین نیم بند مدافع حقوق زنان را هم قربانی مبارزه با رژیم شاهنشاهی سازند.
همه اینها در حالی به وقوع پیوست که هفتاد سال از انقلاب مشروطیت میگذشت، یعنی انقلابی که توانست خیلی از مفاهیم دنیای مدرن و لیبرال را در جامعه مطرح کرده و جا بیاندازد و این جای بسی تعجب میباشد. به خصوص که چه در دوران مشروطیت و چه پس از آن نویسندگان، ادبا و فرهنگیان و روشنفکران بسیاری در مورد جدایی دین از سیاست، معایب و خطرات نفوذ روحانیون ( در اینجا شیعه) در امور سیاسی، اجتماعی بارها و بارها نوشته بودند. در این میان میتوان از میرزاده عشقی، آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی، بی بی خانم استرابادی، دهخدا، صادق هدایت، احمد کسروی و صدیقه دولت آبادی و ... نام برد. ولی چه شد که همه به سادگی به باد فراموشی سپرده شدند تا حتی هما ناطق تاریخدان وقت، در جایی میگوید آخر چطور میشود که من تاریخدان، منی که ماهیت روحانیت شیعه را میشناختم به دنبال روحانیون افتادم و از آنها حمایت کنم و آن هم نه حمایتی با قید و شرط، مرا چه شد؟

در سالهای اخیر تحقیقات و پایان نامه های زیادی در اینمورد صورت گرفته است که چکیده برخی از آنان علت وقوع این پدیده یعنی انقلابی تنها در مخالفت با سلطنت به رهبری روحانیون و نه انقلابی برای آزادی بی قیدو شرط، رعایت موازین حقوق بشر، استقرار قوانینی مبنی بر رفع تبعیض و برابری انسانها فارغ از جنسیت‌شان و ..... را اینچنین تحلیل میکنند:
.
با استقرار دیکتاتوری رضا شاه که با تقلید از آتاترک از یک سو همراه بود با پروسه مدرنیزاسیون ( نه مدرنیت) در کشور و از سوی دیگر کوتاه کردن دست مذهب و روحانیت شیعه از امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی، و همچنین اما خفه کردن هر صدای دگر اندیش که نمادی از آزادی بی قید وشرط و حقوق دموکراتیک شهروندان داشته باشد، زمینه ای را برای رشد بنیادگرایی اسلامی که مخالف هر چیزی که مدرن باشد آماده ساخت. آنها رضاشاه را نمادی از غرب ضد شیعه ( ویا دین ستیز) معرفی کرده و کینه ای از او بدل گرفتند. همزمان با آغاز جنگ جهانی دوم و نفوذ هر چه بیشتر چپ استالینیستی در کشور و بعد از آن سقوط رضاشاه و مهمتر شدن هر چه بیشتر ذخایر نفتی ایران برای قدرتهای صنعتی غرب و شوروی سوسیالیستی و در آخر سر کار آمدن محمدرضاشاه، روشنفکران لائیک با مخالفت سیاستهای استعماری کشورهای قدرتمند، نوک پیکان حمله خود را به سوی انگلیس و آمریکا نشانه رفته و غرب ( در همه ابعاد آن) دشمن و غارتگر شناخته شد.
این پروسه تا ‌مرداد سال ٣٢ ادامه یافت و پس از کودتای ٢٨ مرداد و استقرار دیکتاتوری محمدرضا شاه و همچنین سیاستهای امپریالیستی آمریکا در جهان، تآسیس حکومت اسرائیل در منطقه، جنگ ویتنام، مقابله با کوبا و غیرو شدت و حدت آنرا شتابان ساخت و حکومت پهلوی ها چه از سوی روحانیت زخم خورده (خمینی ) و در انتظار گرفتن انتقام و چه از سوی لائیکها حکومتی غاصب و دیکتاتور که به علت وابستگی به غرب عینناً و مساوی با غرب قرار گرفت. پس میبایست چهره مبارزه با این حکومت هم حتماً مضمونی ضد غربی ( بدون توجه به ابعاد دیگر غرب، مبارزات مردم غرب برای بدست آوردن حقوق دموکراتیک آحاد جامعه، دستآوردهای برابر حقوقی مبارزات زنان، رعایت حقوق کودکان، محترم دانستن حقوق فردی، آزادی اعقاید، مطبوعات، مذاهب و ....) میداشت تا بتوان بر آن فائق آمد. به همین علت هم از سوی هر دو نیرو ( مذهبی و لائیک) هرچه را که نشانی از غرب به همراه داشت غیر خودی قلمداد شده و با آن اتمام حجت صورت میگرفت.
این بود که همه در مخالفت رژیم سلطنتی یکصدا ضدغرب بوده و معیارهای دیگر جوامع غربی به هیچ انگاشته شد.

متآسفانه اما این دید همچنان پس از استقرار یک حکومت توتالیترمذهبی به عمر خود ادامه داد و با اینکه خیلی از مخالفین از دست حکومت مذهبی به کشورهای غربی پناهنده شدند و مزایای حقوق یک شهروند در آن جوامع حد اکثر استفاده را بردند، به بازتولید این نگاه ضد غربی یاری رساندند تا آنجائیکه حتی وقتی که حکومت شوراها و بعدها پس از فروپاشی شوروی این روسیه بود که ضررهای مالی هنگفتی به اقتصاد ایران وارد میساخت ( البته رژیم ایران به قیمت فقط در قدرت ماندن با آن همکاری میکرد) و به خصوص بر سر منازعات غرب و رژیم ولایت فقیه بر سر غنی سازی اورانیوم و ساختن نیروگاه اتمی فرصت طلبانه ذخایر نفتی دریای خزر از آن خود ساخت و بارها و بارها بر سر نیروگاه بوشهر وجوه هنگفتی را دریافت کرد و بیشتر از آنکه در به انجام رساندن پروژه یاری رساند، به یاوری سیاسی زمامداران ناتوان و صفیح ایرانی میپرداخت و تنها منافع خود را تامین میکرد، باز این ایرانیان نشسته در مأمن‌های امن خود تنها غرب را هدف انتقادات خود قرار میدادند.
تا جائیکه حتی بعضی از آنها از یاد بردند که چه شد به غرب پرت شده اند و بر سر حق داشتن بمب اتمی جمهوری اسلامی، یعنی حکومتی که از دست آن متواری شده اند سخن‌ها پراکنی‌ها میکردند.
حتی برخی زنان ایرانی مقیم ایالات متحده که خود از فوائد برابرحقوقی نسبی جامعه آمریکا استفاده میکردند، به زنان داخل ایران که برای بدست آوردن حقوق برابر و لغو قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی مبارزه میکردند، هشدار میدادند که آب به آسیاب استعمار غرب نریزند و مورد نکوهش قرار میگرفتند.
------------------------------------------------------------------------------------------
ادامه دارد

Labels:




Sunday, March 09, 2008


صد سال دیگر در این روز 


پروین اردلان در پیام خوب و کامل خود که برای دریافت جایزه بنیاد اولاف پالمه ایراد داشت به درستی اشاره به تجربیات صد ساله زنان فمینیسم ایرانی میکند و میگوید:
..
" افتخار می کنم که زنی سکولار و متعلق به جنبشی فمینیستی هستم که پیشینه 100 سال مبارزه ومقاومت برای احقاق حقوق زنان را دارد. بیش از صد سال است که ما نیز هم چون بسياری خواهرانمان در سراسر دنیا برای دستیابی به بدیهی ترین حقوق خود چون حق انتخاب در زندگی فردی و اجتماعی و از جمله حق انتخاب پوشش تلاش کرده ایم. اما هر بار قربانی سیاست دولت های ایدئولوژیک شده ایم. به ویژه طی سه دهه پس از انقلاب "اسلامی" بسیاری از دستاوردهای زنان پیشکسوت ما قربانی این سیاست ها شد : قوانینی چون قانون حمايت خانواده لغو شد و آزادی در انتخاب پوشش به اجبار در نوع پوشش تبدیل شد و به قالب قانون در آمد. "
.
حالا که هم اکنون در سالگرد روزهایی به سر میبریم که تظاهرات مارس 57 و مبارزات زنان در مخالفت با حجاب اجباری و لغو قانون حمایت از خانواده را برای ما زنده میکند از دوستانم میخواهم در یک بازی تخیلی مرا یاری رسانند تا شاید از این طریق بتوانیم اشتباهات مان را ثبت کنیم، تا بدانیم کجا اشتباه کرده ایم، بدانیم چه چیز را نمیخواهیم، چه چیزی را میخواهیم و آنرا چگونه میخواهیم چگونه باید دست آوردها را حفظ کرد و چه کار نباید کرد که به راحتی دست آوردهایمان به یغما برده شوند؟
.
تصور کنید در سال ١٤٥٧ شمسی به سر میبریم، یعنی صد سال پس از "انقلاب " بهمن!
- به نظر شما و یا در تخیل شما راجع به صد سالگی این رویداد در کتابهای تاریخ چه نوشته شده است؟
- مردم این سال ( یعنی سال ١٤٥٧) مردم دوران انقلاب ٥٧، سرکوب زنان، قوانین زن ستیز و مبارزات خود زنان در مقابل سرکوب و ... را چگونه ارزیابی میکنند؟
.
.
از خورشید خانم ، امشاسپندان ، سرزمین آفتاب ، پویا ، نازخاتون و زنانه ها میخواهم که در اجرای این طرح مرا یاری دهند.
متشکرم

Labels:




Saturday, March 08, 2008



هشت مارس بر همه تلاشگران آزادی و برابری مبارک باد
.
و
.
.
و
.
جوانه ها سه ساله شد



Thursday, March 06, 2008


ای کاش ما به جای داشتن دوتا غضنفر یک مارادونا میداشتیم 


بله مهشید عزیز ما تنها ملتی هستیم که در تیم فوتبال مان دوتا غضنفر داریم:

البته از رادیو زمانه انتظار دیگری هم نمیرفت. ولی فکر نمیکردم غنضفری هم در این رادیو پیدایش شود که یک چنین سوالهایی را آن هم در این روزها و شرایط و به این شکل مطرح کند.
خوب به سوالها دقت کنید:

چرا تا به حال اسم ایران در این بنیاد مطرح نشده بود؟

چرا تا به حال تلاشی نشده بود که نماینده‌ای از ایران، این جایزه را بگیرد؟

چطور از میان ده‌ها نفر از فعالان حقوق زن در ایران، پروین اردلان انتخاب شد؟

یعنی همین دو دلیل بود که به عنوان پیش‌زمینه فعالیت و شناخته شدن پروین اردلان در سوئد موثر واقع شد و بنیاد او را پذیرفت؟

ولی آیا شما انتخاب دیگری هم داشتید؟

می‌خواهم ببینم آیا شما از بین چند مورد، یک نفر را انتخاب کردید؟ یا از همان اول به یک نفر فکر می‌کردید؟

در مورد این چیزی که می‌گویید یعنی بحث‌های حاشیه‌ای این موضوع سوال دارم؛ می‌دانید که یکی از بزرگ‌ترین بحث‌های آن همین است که سال گذشته کوفی عنان، یکی از کسانی بود که این جایزه را گرفت. چطور می‌شود این تفاوت و فعالیت دو نفر را در این سطح برای گرفتن یک جایزه‌ مشابه، بررسی کرد؟
.
شما را نمیدانم ولی من به این سوالات میگویم سوالات بودار، سوالات جهت دار ... سوالاتی که میخواهد منظور خاصی را به خواننده بقبولاند.
البته اینجا به هیچ وجه قصد آنرا ندارم که نقش آن یکی غضنفر را که میتوانسته خردمندانه حنای غضنفر رادیو زمانه را بیرنگ سازد کمرنگ کنم. اما سوالی از غنضنفر رادیو زمانه دارم و آن اینکه دوست عزیز آیا فکر نمیکنی نظری را که خواستی به دیگران بقبولانی به ضرر خود و یاران و همفکران خودت هم میباشد؟ آیا فکر نمیکنی که روزی، روزگاری وقتی که تو و یا دوستانت جایزه ای از بنیادی که حتماً هم لیاقتش را خواهید داشت، دریافت کنید، آنوقت همین شبه ها و ایجازهایی که با سوالاتت در ذهنها ایجاد کردی در مورد شماها هم زنده خواهد شد؟
وقتی همه تکه های این پازل را که کنار هم قرار میدهم می بینم بیخود نیست در کشور ما جمهوری اسلامی با اینهمه قتل و غارت، کمبود، تبعیض و تحقیر و .... ٢٩ سال است که بر سر قدرت است و احمدی نژاد هم رئیس جمهورمان! آری از ماست که بر ماست!
بله مهشید جان من هم فکر میکنم شاید بهترین کمکی که ما به جنبش زنان داخل کشور میتوانیم بکنیم این است که هیچ کاری نکنیم.



Saturday, March 01, 2008


سردار رادان در گفتگو با نشریه رویش 


فرمانده پلیس تهران بزرگ فرمودند: در دنیا وقتی چکمه استفاده می شود که گل و شل باشه و یا کسی از سرما وحشت دارد. این نوع چکمه هایی که به پا می رود بعضی هایش نه قابلیت جلوگیری از سرما دارد و نه قابلیت جلوگیری از ورود آب.
.
البته به غیر از نانسی سیناترا که از سرما هیچ وحشتی ندارد ...


.... و آلمان ها که در چکمه هایشان به غیر از آب مایعات دیگر هم میرود.





گیرم که درباورتان به خاک نشسته ام، و ساقه های جوانم ازضربه های تیرهایتان زخمدار است، با ریشه چه میکنید ؟ گیرم که در سراین باغ بنشسته در کمین پرنده ای، پرواز را علامت ممنوع میزنید، با جوجه های نشسته در آشیان چه میکنید؟ گیرم که میکشید، گیرم که میزنید، گیرم که میبرید، با رویش ناگزیر« جوانه ها » چه میکنید؟



صفحه اول


تماس



آرشیو




همسایه ها


Weblog Commenting by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?