$BlogRSDUrl$>
Tuesday, September 04, 2007ای کاش ما هم یک سوزان زونتاگ داشتیمبعد از خواندن چند مطلب از سوزان زونتاگ و به خصوص کتاب « سفری به هانوی» به موضوعی که مدتی است به آن فکر میکنیم بیشتر اعتقاد پیدا کردم و آن اینکه اگر کسی بخواهد به جهان بینی مشخصی معتقد باشد و به آن عمل کند در کشورهای "دموکراسی موجود" بهتر میتواند آن ایده را پرکتایس کرده و حتی تبلیغ کند تا در کشورهایی که خود آن ایدئولوژی حاکم است. . برای مثال شاید بهترین کمونیستها را در کشورهای غربی پیدا کنی تا در چین و یا شوروی سابق. همینطور شاید بهترین مسلمانان را در کشورهای غربی پیدا کنی تا مثلاً در ایران و یا عربستان. یک چیز دیگر هم مرا به خود مشغول داشت و آن اینکه باید از کسانی مانند ادوارد سعیدها آموخت ولی نباید در همانجایی که آنها ایستادند متوقف ماند، باید راه را ادامه داد و به نظر من آن چیزی است که سوزان زونتاگ نه تنها به عنوان یک روشنفکر بلکه به عنوان یک اکتیویست انجام داده است. چندی پیش دوباره صحبت علی شریعتی شده بود و من آنرا دنبال میکردم. من معتقدم گیریم که علی شریعتی متفکری روبه جلو بوده (که به نظر من او بیشتر یک خطیب فکلی بود تا متفکر) خوب چرا دوستداران و شاگردان او در همانجا توقف کردند، که او ایستاد؟
|
![]() |
![]() |