من در شش و یا هفت سالگی: مامان اعدام یعنی چی؟
مامان: یعنی بوسیله ای کسی را کشتن... که معمولاً اون زمانهای قدیم بوسیله طناب که یک سر ش به دور گردن مجرم حلقه میشد و سر دیگرش به شاخه درختی بسته میشد، صورت میگرفت..
من در حال تصور صحنه ای که مامان برایم از آن گفته: خوب چرا اینکار را میکردند؟
مامان: چون آن زمان قانون وجود نداشته که دستور بدهد باید با مجرم چه بکنند و هرکی هرکی و هرج و مرج بوده.
من: مامان مجرم یعنی دزد؟
مامان: مجرم یعنی کسی که کاری خلاف انجام داده.
من: هرج و مرج یعنی چی؟
مامان: یعنی اینکه حساب و کتابی در کار نبوده، نه قانونی، نه قاضی و خلاصه سگ صاحبش را نمیشناخته.
من: خوب چرا انو میکشتند؟
مامان: گفتم که برای اینکه قانون درست و حسابی نبوده
من: حالا چرا مامان بزرگ به اینجا میگه میدون اعدام؟
مامان: چون در زمانی که مامان بزرگ جوون بوده در این میدون آدمها را اعدام میکردند واسمش هم میدون اعدام بوده.
.... ومن به درختهای میدان نگاه میکردم و تصور میکردم که کسی را با طناب از شاخه یکی از درختان آویزان کرده اند... و حالا پس از گذشت چندین سال هنوز آن تصویر دوران کودکی در ذهنم است ...