خستهام، خستهام
از حرفهای زیبا و همزمان عملکردهای زشت،
از ادعای راستین بودن و رگبار دروغها و تزویرها،
از این نان قرض دادنهای مردانهء زنان
از بیان دروغین وجود حمایتهای "خواهرانه"
...
...
از این رفتار مردسالارانه در شهر دروغین زنانه
خستهام
...
...
به بستر میروم،
سرم را هم به زیر لحاف میکشم،
میگریم،
شکستهام،
خستهام
خستهام
خستهام
____________________________
نقاشی از مرجان خسروی
پس نوشت:
میگویند اعمال قدرت سنتی است مرسوم در جوامع مردسالار، تئوری علیه آن و دانههای قدرت را همزمان میبافند.
میگویند نان قرضدادن رفتاری است باقی مانده از سنتهای مردسالاری، سرود میخوانند و صداهایشان را به همراه نان هایشان در هوا پخش میکنند.
میگویند فرقه گرایی و خودی و غیر خودی کردن نشانی است از نهادینه بودن مردسالاری و در همان حال شمشیر بر روی آن دیگری میکشند.
میگویند با جور و ظلم مبارزه میکنند وبه بقل دستی خود زور و خشونت اعمال میکنند.
میگویند آزادی و رهایی هدفشان است و با فریادهایشان مخالفان را خاموش میسازند.