$BlogRSDUrl$>
Thursday, December 14, 2006....![]() ![]() راستش آمدم در باره خیمه شب بازیهای اخیرو شامورتی بازیهای چند روز آینده چیزی بنویسم دیدم دیگران بهتر از من نه تنها نوشته و گفته اند بلکه نقاشی هم کرده اند: خلاصه ای از یک نوشته را در زیر میآورم که توصیه میکنم حتماً متن کامل آنرا در اینجا بخوانید: ... من فمینیستم و عضو نهاد مدنی که از ازل کاری به کار قدرت و وابستگی به سیاسیون و سهم خواهی نداشته است. در این هفت سالی که از موجودیتش گذشته است هرگز حاضر نشده است از هیچ سازمان و نهاد دولتی و غیر دولتی داخلی و خارجی پولی بگیرد و حفظ استقلالش سرلوحه همه حرکت هایش بوده است. برای گروه های دور از قدرتی چون ما که اتکایشان همواره به خود بوده و بس اوضاع همیشه همین بوده است. در دوران اصلاحات به ما سالن نمی دادند، الان هم نمی دهند. در دوران اصلاحات می ریختند و ما را کتک می زدند، الان هم همین طور. در دوران اصلاحات به کرات احضار می شدیم، حالا هم همین طور. دوران اصلاح طلبی برای ما چیزی نداشته است که حال غم از دست دادنش را بخوریم.... . .......................................................... پس نوشت: این گفتهء با درایت را در جایی به نقل از یک کاندیدایی که در روز چهارشنبه ۲۲ آذر، سالن اجتماعات دانشکده علوم اجتماعی، درج شده بود خواندم و دیدم حیف است شما از آن محروم باشید:
« تا پیش از اینکه به اصرار دوستان کاندید شوم، مردم را نمیدیدم. کسانیکه هر روز از کنارم میگذشتند. حتا با آنها حرف میزدم، غذا میخوردم. اما از وقتی کاندید شورای شهر شدم، همهي مردم را به شکل یک رای میبینم. این آبدارچیام را که هر روز بیسر و صدا برایم چایی میآورد را تا به حال نمیدیدم. اما حالا او را هم به شکل یک رای میبینم و حتا او هم در رای آوردنم، نقش دارد...»
|
![]() |
|