چند روزی بود که موقع ترمز کردن نالههای جانگدازی از ترمزها به هوا برمیخواست که یکجورائی وقتی نگاه پیادهها و سوارهها و دوچرخهایها را میدیدم، احساس شرمندهگی و خجالت زدهگی بهم دست میداد. خلاصه زنگ زدم و برای امروز از مکانیک وقت گرفتم. بیچاره من تا با ماشین وارد تعمیرگاه شدم بر عکس مطب دکترها که با وجود تعیین وقت قبلی باز هم باید دوساعت معطل شوی، سریع آمد و نگاهی انداخت و گفت احتیاج به لنتهای نو دارد و نیمساعتی طول میکشد. من هم از آنجائیکه دیدم تا برم خانه و برگردم بیشتر از نیم ساعت در راه خواهم بود گفتم باشد همینجا صبر میکنم. و شروع کردم به تماشای ماشین را روی جک بردن و بعد لاستیک درآوردن و نحوهء درآوردن لنتهای قدیمی جا انداختن نوها. در این میان تلفن تعمیرگاه به صدا درآمد و آقای مکانیک به طرف تلفن رفت و سرگرم صحبت شد. منهم از فرصت استفاده کردم به اطراف و دفترتعمیرگاه که پنجرهء بزرگی به سالن تعمیرگاه داشت نگاهی انداختم. در مجموع پنج تقویم دیواری اینور و آنور آویزان دیدم که همه تبلیغهای لاستیک و لوازم یدکی و خلاصه وسایلی که به اتوموبیل و موتور ربط پیدا میکنند بودند. عکسهای همهء این تقویمها تصاویر زنان تقریباً و یا کاملاً لخت بودند. یاد دوران بچهگی که با بابام برای تعمیر ماشین به تعمیرگاه میرفتم افتادم. آنزمان هم در ایران همینطور بود یا در کشورهایی که تا بحال مسافرت کردهام هم همینطور.... هوم جریان چیست؟ یعنی چرا همیشه در تعمیرگاههای مکانیکی تقویمهای دیواریی که در حقیقت و لاستیک و لوازم یدکی اتوموبیل و کامیون و موتور را تبلیغ میکنند و به دیوار آویزان هستند، زنان عریان را به تصویر کشیدهاند ؟ و حتی چرا در تعمیرگاههایی که مکانیکها ویا بعضی از کارکنان آن را زنان تشکیل میدهند بازه هم همین روال برقرار است؟ شما نظری در این باره دارید؟