$BlogRSDUrl$>
Tuesday, September 12, 2006چرا نمیتوان بیان کرد؟من فکر میکنم به غیر از تربیت و سنت و هزاران زنجیر نامرئی دیگر که به دست و پا و زبان کودکان، نوجوانان و زنان متصل است، مسئله قدرت و اعمال قدرت هم هست. میخواهم بگویم در آن لحضه کسی که قدرت دارد پدر، برادر بزرگتر، پسر همسایه، آب حوض کش و یا لات و یا حتی بسیجیهای محل ... همه بر آن کودک، بر این نوجوان، بر آن زن اعمال قدرت کرده اند و از آنجائیکه تو نمیتوانی با آن مقابله کنی چرا که میدانی در ضعف هستی ناچاری آنرا غورت دهی و در خود پنهان کنی. امروز وقتی رفته بودم اینجا آنچنان بر پوستهء خاطراتم خشی وارد شد که موردی را که تا بحال برای کسی بازگو نکرده بودم را در کامنت آنجا جاری کردم. دیدم بد نیست در اینجا هم با شما در میان بگذارم! در آنروزهایی که به بی حجابها در خیابان آزار و اذیت میرساندند و عربده کشان فریاد میزدند یا روسری یا توسری، به ناگهان خود را در مقابل چهار مرد جوان موتور سوار یافتم ( که ازهم سنهای خود م بودند ویا حداکثر یک سال جوانتر). آنها دشنام میدادند و میخندیدند و تفریح میکردند. من که هیچ چاره ای نداشتم خود را به دیوار میفشردم و مدام در خود فرو میرفتم و یواش یواش مچاله شده پشت به دیوار و سر در زانوان خود بر روی زمین نشستم. آنها هر کدام دشنامی دادند و به روی من تف کردند و رفتند. آنقدر احساس بدی داشتم که قابل توصیف نیست. با حال زاری خود را به خانه رساندم و مستقیم به حمام رفتم، لباسها را کندم و در زیر دوش گریستم. تا همین الان هم برای هیج کس تعریف نکرده بودم. نمیدانم چرا، شاید که من در آن لحظه خرد شدم، شکستم، به هیچ گرفته شده بودم و خوب انسان به راحتی نمیتواند از درهم شکستنش بگوید و تعریف کند، حتی برای پدر و مادر خود و یا دوستان نزدیکش. در همین رابطه: . کودک آزاری ١ کودک آزاری ٢ از تجربه هامون بگیم/ چند تا لینک استفراغ سیزده ساله
|
![]() |
|