
با دوست عزیزی تلفنی گپ میزدیم، وی از تجربهاش در یک سازمان زنان آمریکائی و اینکه دارد سال به سال به سن اعضای آن اضافه میشود ولی از پیوستن جوانها به آن خبری نیست برایم گفت ( او دقیقاً گفت که این سازمان در حال مرگ است). من هم ادامه دادم که در بین سازمانها و جمعهای زنان آلمانی هم وضع بهتر نیست. و شاید میتوان ادعا کرد که اوضاع آنقدر بیریخت است که افراد و اشخاص ضد زن و یا ضد فمینیست به خود اجازه میدهند هر مزخرف، دروغ و یاوهای را علیه زنان با صدای بلند اَدا کنند*. در میان ایرانیان خارج از کشور حتی میتوان گفت وضع از این هم بدتر است. با هم مرور کردیم؛ در هانوفر، برلین، کلن، فرانکفورت، پاریس، لندن، استکهلم، مونترآل، تورنتو، شیکاگو، دِنور، کمبریج، بِرکلی، سن حوزه، لسآنجلس، لانگبیچ و... شهلا، آزیتا، الهه، فریده، شهین، شهرزاد، جمیله، گلناز، شکوه، ملیحه، سارا، پروین، مهشید، سهیلا و...هوم... درسته جوانترین آنها دیگر چهل سال را دارند و بگذریم که شاید اکثریت در مرز پنجاه سالهگی به سر میبرند. گفتیم شاید به خاطر تجارب این نسل است، نسلی که در فعل و انفعالات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سالهای پنجاه درگیر بوده و خوب شاید اگر کسی آن تجارب را نداشته باشد سخت بتواند خود را متعلق به این
شبکه بداند، چرا که ماها پیروزیها (هر چند کوتاه و به ندرت)، شکستها، دردها، رنجها و فراز و نشیبهای مشترکی را با هم حمل کرده و میکنیم.
شبکه؟ کی گفت شبکه؟ مگر شبکهای هم وجود دارد؟ بعد از کمی پرداختن به این موضوع به این نتیجه رسیدیم که خوب بعــــله شبکهای وجود دارد اگر چه نه ثبت شده و نه سازمان یافته ولی وجود دارد. برای نمونه همین سمینارهای بنیاد و یا سمینارهای سالانه که زنان ایرانی در داخل آلمان برگزار میکنند، ایمیل لیستهای مختلف زنان در نقاط مختلف و ارتباطات محدود دو به دو و یا با تعداد بیشتر گروههای زنان در شهرهای مختلف با هم دیگر و...
در ادامه این دوست عزیز پرسید: چرا ما نباید بتوانیم این روابط موجود را طوری سازماندهای کنیم که با پرداختن به سئوالات و مشکلاتمان (برای مثال همین سؤال قبلی خودمان) به جوابهائی نسبتاً واقعی برسیم و در رفع آنها هم عملکردهای علمی و عملی ارائه دهیم؟ اشکال در کجاست؟
راستش از آنجائیکه من در این زمینه تا به حال تجارب خوبی نداشته ام و اتفاقاً همین الان هم درگیر یک موردی در همین زمینه هستم گفتم خوب کلاً این برمیگردد به یکی از خصوصیات ما ایرانیان که با کار جمعی مشکل داریم. ولی فوری وی جواب داد ببین اشتباه نکن! این شبکه موجود است، و کارهای جمعی انجام شده و میشود. پس شدنی است فقط باید قدری به آن انسجام داد و قدری باید در انسانهای تشکیل دهندهء آن تکانی و موجی ایجاد کرد. مثلاً اینکه باید بین کار جمعی برای اهداف مشترک و مقطعی یک سری چیزها را رعایت کرد و یا اینکه اگر اینجا و آنجا اختلاف نظر وجود دارد میتوان با پذیرفتن اینکه اختلاف نظر داشتن طبیعی است و این بر میگردد به هویت رنگین کمانی بودنمان، قدمهای مشترک را برداشت و...
و اینطوری باهم قرار گذاشتیم و به مکالمهمان پایان دادیم که هرکدام به این موضوع فکر کنیم و برای آن طرحی را تهیه کنیم. خوب منهم فکر کردم اول از همه در اینجا این موضوع را به اطلاع شما برسانم و از شما نظرخواهی کنم. شما آنرا چگونه میبینید؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* چندی پیش Eva Herman یکی از گویندههای زن تلویزیون آلمان ادعا کرده بود که فمینیسم علت پائین بودن نرخ تولد در آلمان است. در صورتیکه اولاً این مردان آلمانی هستند که نمیخواهند صاحب بچه شوند و تازه همین تعدادی هم که متولد میشوند را باید به حساب زنان آلمانی گذاشت، دوماً فمینیسم در فرانسه هم وجود داشته و دارد و چگونه است که نرخ زاد و ولد در فرانسه بالاتر از آلمان است. آیا این به تنوع و تعداد بالای برنامهها و طرحهایی قابل پرداخت برای کمک به مادران شاغل مثل مهد کودک، کودکستان و محلهای نگهداری از محصلین بعد از مدارس و... در جامعه فرانسه ربط پیدا نمیکند؟