هر کسی که در جریان رویدادهای ایران باشد و شناختی هر چند نسبی از رژیم سردارسالار ولایت فقیه داشته باشد، میداند که فراخوان اعتصاب غذا در روزهای ١٤؛ ١٥؛١٦ جولای به آزادی زندایان سیاسی ختم نخواهد شد وبه قولی شاید در ایران آب از آب هم تکان نخواهد خورد.
منهم به خوبی میدانم که کسی راجع به این موضوع کوچکترین توهمی ندارد. ولی این حرکت شاید اولین حرکت مشترکی است که ایرانیان برون مرز فارغ از مواضع سیاسی متفاوتشان از آن استقبال کردهاند. همان ایرانیهایی که اگر در مثلاً مغازه و خیابان وقتی تصادفی به هم بر میخورند روی از هم بر میگردانند و یا خود را در پشت پناهگاهی مخفی میکنند تا مجبور نباشند دوباره اختلافات عقیدتی خود را به بحث و مناظره بگذارند، همان ایرانیانی که تا چندی پیش هر کدام فکر میکردند تنها آناند که حقیقت را دریافتهاند و عقاید آنان است که بر هرعقیده دیگری برتری دارد، همان ایرانیانی که حقوق دموکراتیک و رعایت و اجرای حقوق بشر برایشان ارزشهای غربی و یا بورژوازی بود و مسئله خود نمیدانستند و....
البته، چه حیف که باید آنقدر اپوزیسیون در تنگ نظریهای خود غرق میبود تا فرصتها را از دست بدهد، ٢٧ سال بگذرد تا فردی از ایران و آنهم از درون خود رژیم بیآید تا بتوان حرکت مشترکی را پایه ریزی کند. به خصوص آنهم فردی که گذشته شفافی ندارد و همانطورهم که در پست قبلی نوشتهام نمیخواهد اسرار مگو را فاش کند. ولی این فرد تغییر کرده، خط قرمزهای خلیفه گری را زیر پا گذاشته، ولایت فقیه را به زیر سؤال برده و خواهان جدائی دین از دولت است. میگوید: "جهانيان بايد بدانند که همه مسئله، مسئله هسته ای نيست. بسيار بسيار مهمتر از آن مسئله نقض حقوق بشر و حقوق انسانی ما ملت ايران است که ناديده گرفته می شود."
به اعتقاد من آزادی بدون عدالت اجتماعی، عدالت اجتماعی بدون دموکراسی و رعایت حقوق دموکراتیک، دموکراسی بدون استقلال و استقلال بدون آزادی، هر کدام ایدههایی هستند که به تنهایی دوام نخواهند داشت و دیر یا زود ما را به مردابی روانه خواهند ساخت. پس باید هر تلاشی را در این راستا غنیمت شمرد. و با عملکرد درست خود به آن جهت و غنا بخشید، نه با در کنار نشستن.
من فکر میکنم ما از هر منظری که دنیا را نگاه میکنیم با جریانهایی که در راه اهدافمان قدم بر میدارند باید بتوانیم همراه شویم ولی باید بتوانیم هویت خود را هم حفظ کنیم، باید که دید انتقادی خود را فدای خواستههای آنی آن حرکت نکنیم، نباید که سقف خواسته های خود را پایین بیآوریم بر عکس با همراهی با آن جریان و با حفظ موضع خود سقف خواسته های آن را هم بالا ببریم.
اگر این حرکت در همان حد یک حرکت مشترک اپوزیسون و اطلاع رسانی حرکتی موفق باشد، میتوان به آینده خوشبین بود. میتوان گفت که تجربهای است برای تمرین دموکراسی. میتوان با اطمینان بیشتری قدم بعدی را با در نظر گرفتن هویت سیاسی متفاوت برداشت. آیا مگر این همان چیزی نیست که از فقدان آن رنج میبریم، مگر این آن چیزی نیست که نبود آن باعث شده حکومت درد و رنج، جهل وخرافه، ظلم و جنایت، تبعیض و نابرابری ٢٧ سال بر پایههای لرزانش استوار بایستد؟
.
زندانی سیاسی آزاد باید گردد.