Friday, June 30, 2006شکنجه در حکومت قانون![]() به مناسبت بیست و شش جون روز جهانی علیه شکنجه و پشتیبانی از قربانیان آن دیروز (چهارشنبه گذشته) جلسهای در دانشگاه برگزار شد. دو حقوقدان ( یک پروفسور حقوق و یک وزیر دادگستری سابق ایالت هسن)، یک پروفسور فلسفه و یک قربانی شکنجه در یک گروگانگیری مالی هم سخنرانان آن بودند. همانطور که در هر موردی جوامع انسانی دارند عقبگرد میکنند و اگر انسانها به موقع بیدار نشوند و به همین سرعت پیش برویم فاصلهای با قرون وسطی نداریم، دوباره بحثی در جامعه آلمان راه افتاده که آیا شکنجه در مواردی میتواند قابل اجرا باشد یا اینکه به هیچ وجهی و در هیچ شرایطی قابل قبول نخواهد بود و آنرا نباید مدارا کرد. یکی از سخنرانان گفت، اگر این بحث (قبول و یا رد شکنجه) را بیست سال پیش مطرح میکردی همه میگفتند یا جانی هستی و یا دیوانه سادیستی. که همه با سر تصدیق کردند و من هم در دل گفتم ولی از سر تصدق اسلام سیاسی و ترورهای مسلمانهای بنیادگرا از یک سو: بئنوس آیرس، اسرائیل، ...نیویورک، واشنگتن دی.سی،....کازابلانکا،...قاهره، مادرید، لندن...افغانستان، عراق، عراق و عراق...و از سوی دیگر سیاستهای بنیادگرایان مسیحی و یهودی....همه دست در دست هم دادهاند تا دست راستهای ناسیونالیست و راسیست و کلاً مرتجعین جوامعی مانند آلمان و...و آمریکا هم از پناهگاههای خود خارج شدهاند و جرأت پیدا کنند که این مباحث ( و مواردی مانند گوش دادن به مکالمات تلفنی، کنترل بیشتر شهروندان از سوی دولتها و...ممنوعیت سقط جنین...تعویض مطالب کتب درسی با متنهای مذهبی...) را دوباره به مباحث روز تبدیل کنند. بحث جالبی بود به خصوص برای منی که در اینمورد مطالعه ندارم. در آن جمع مواردی مطرح شد که میخواهم نکاتی از آنرا در اینجا در بازگویی کنم. - مدعیان آن در آلمان که اتفاقاً یک استاد دانشگاه از هایدلبرگ هم در میانشان است به مثالهایی که فرض کنید پلیس یک تروریست را گرفته که از مکان بمبی که یک شهر و ساکنین را به مخاطره انداخته اطلاع دارد، بسنده میکنند و اینکه آیا نباید از طریق شکنجه وی را به حرف درآورد؟ در جواب به این سؤال دو تن از سخنرانان اینگونه پرداختند: ١- فرض این سؤال همیشه بر پایهء پذیرش اصل من خوب و محق هستم و آن دیگری بد و ناحق استوار است که براساس آن نمیتوان قانون وضع کرد. ٢- ضمناً چگونه میتوان آن شرایط را به شکل قانونی تشریح کرد و چگونه میشود شرایط اعمال شکنجه را قانونی تعیین کرد، مثلاً از چه زمان میشود اینکار و یا آنکار را با فرد زندانی کرد از چه زمانی باید یک پزشک همراه باشد. برای تهیه یک ورق کاغذ ما میتوانیم نرمهای DIN را داشته باشیم و لی آیا میتوان برای اعمال خشونت و شکنجه بر یک انسان هم این چنین عمل کرد؟ ٣- انسان هیچگاه از واقعیت صد در صد مطلع نیست و دقیقاً به همین خاطر است که در حکومت قانون دادگاه و قاضی وکیل مدافع و...در امر محکومیت انسان مورد اتهام قرار گرفته اصل و ملاک هستند. و تازه در بعضی از موارد حکمهای به غایت غلط داده شده است. برای مثال تعداد نسبتاً زیاد اشتباهات که بعد از گذشت مدت زمانی از محکومیت و اجرای اعدام شدهها در تاریخ قضایی آمریکا روشن و ثبت شده است. ٤- تحت تأثیر قرار گرفتن انسانها به خاطر شرایطی روحی و یا هیجانی که در آن قرار گرفتهاند و اتخاذ تصمیمات نادرست و اشتباه ناشی از آنها. ٥- سوء استفاده از آن، برای نمونه جذب شدن افراد افراطی مانند سادیستها به استخدام در ارگانهای پلیس. - مدعیان قبول شکنجه در شرایط خاص مطرح میکنند که چرا دیگران به شکنجه مانند تابو نگاه میکنند و چرا نباید این تابو را هم به مانند دیگر تابوها شکست. یکی از سخنرانان گفت بله باید که اگر " شکنجه" به شکل تابو در جامعه مطرح میشود آنرا آنقدر به بحث و گفتگو گذاشت که از حالت تابوی مقدس به در آید و بشود تابویی به همراه بحث و با پشتوانه استدلال انسانی و نه به مانند تابوهای مذهبی که باید آنرا بدون چون چرا پذیرفت. - مورد دیگری که مطرح شد " شرافت و اصالت انسانی" است که نباید در هیچ شرایطی و به هیچ بهانهای مورد دستدرازی دیگران و ارگانی قرار بگیرد. حتی یک محکوم. و من با تکرارگفتهء یکی از سخنرانان در ذهنم مجلس را ترک کردم که گفت: اگر در کشوری "شکنجه" بخواهد شکل قانونی داشته باشد، دیگر از حکومت قانون سخن گفتن معنایی ندارد.
|
![]() Wednesday, June 28, 2006سفر، تجربه و دیگر چیزها ٤اینهم سوغاتیهای من از کانادا: ١- بدون شرح
![]() ![]() Monday, June 26, 2006سفر، تجربه و دیگر چیزها ٣مسئلهای که مدتی است مرا به خود مشغول ساخته و در طی کنفرانس امسال بیش از پیش مرا متأثر ساخت دیدگاهها و نحوه تفکر نسل دومیهای ایرانیان است، یعنی کسانی که یا از پدر و مادری ایرانی در خارج از کشور متولد شدهاند ویا در سالهای کودکی به همراه خانواده به اینسو کوچ کردهاند. در همان کنفرانس ٢٠٠٤ ( برلین) که دختر جوانی از داشتن حجاب در مدارس حمایت میکرد و یا در وین (٢٠٠٥) و امسال د ر مونترآل که وکیل جوانی از دادگاههای شرع در کانادا حمایت میکرد. آنان را چه میشود؟ در آنان چه میگذرد؟ پس از مدتی فکر و تأمل و بحث با دوستان فاکتورهای وجود این پدیده ( گرایش پست مدرنیسمی در میان نسل دوم ایرانیانی که درخارج از کشور در رشتههای علوم انسانی تحصیل کرده و میکنند) را به شکل زیر جمع بندی میکنم:
١- وجود استادانی در دانشگاههای اروپا و آمریکا که با گرایشات پست مدرنیسمی و حامل تئوری "نسبیت فرهنگی" ( که در حقیقت از دل آن بر میخیزد) در تقویت و رشد این گرایش سهم به سزایی داشته و دارد، به خصوص در میان استاد و استادیارهای رشته مطالعات زنان و باز به خصوص در میان نوع ایرانی آنان ( مینو معلم، نیره توحیدی، هاله افشارو...) ٢- وجود احساس خود کم بینی و یا همان عقده حقارت ( پس از شکستها و سرخوردهگیهای به خصوص صد سال اخیر تارخ کشورمان) در میان ما پدر و مادرهای مهاجر ایرانی باعث شده است که گوش بچههای خود را اغلب با شعارهایی که ما ایرانیان اِله و بِله هستیم و این خارجیها هر چه دارند از ما دارند (دزدیدهاند) فرهنگ ما کهن و اینچنان و آنچنان است پر کنند که این باعث یک غرور کاذب شده و بدینگونه است که بخشی از نسل دوم ایرانی از آنجائی که در محیط کشور میزبان!؟ خود را پذیرفته شده احساس نمیکنند به دنبال یافتن هویت بومی و ... به دام تئوری نسبیت فرهنگی و حفظ فرهنگها و... افتاده و هیچ انتقادی بر این تئوریها را برنمیتابند چرا که هر گونه سؤال وتردیدی در گرایششان را تزلزل در هویتشان میابند و هم آنرا برخواسته از سیاستهای استعماری میدانند. ٣- وجود ته ماندهها و رسوبات از تفکرات دائی جان ناپلئونی، استالینی ( راه رشد غیر سرمایه داری) و یا جلال آل احمدی (غرب ستیزی، در کلیتش و هر آنچه بومی است خوب است)... در اذهان ما پدر مادرهای ایرانی و انتقال آنها به بچههایمان. ٤- وجود مؤسسات علمی، تحقیقی در کشورها اروپایی و آمریکایی که اینگونه گرایشات را از نظر انسانی و مالی پشتیبانی و آنرا تقویت کرده و رشد میدهند. چه از طریق داشتن پستهایی که بوسیله حامیان این نوع از تئوری جایگزین میشوند و چه در اختیار گذاشتن بودجه و یا بورسیه برای دانشجویانی که تزهای پایانی خود را در این زمینهها مینویسند. ٥- وجود سیاستهای ضد خارجی ( به خصوص ضد خاورمیانهای بعد از ١١ سپتامبر ٢٠٠١) در کشورهای اروپائی و آمریکائی که خود این عاملی است در تسریع و تقویت روند نکتهء دوم ذکر شده در بالا میان نسل دوم، و حتی جذب اهالی همان کشورها هم که از این نوع سیاستها ناراضی هستند به این گرایشات*. البته بسیار موارد دیگری را میتوان بر شمرد ولی به نظر من اینها از مهمترین آنها هستند. * در زمان داشجوییام یک همکلاس آلمانی داشتم که به شکل مفرطی از خارجیان حمایت میکرد و به هر وسیلهای باربط و یا بی ربط انزجار خود را از سیاستمدارن آلمانی اعلام میکرد، طوری که مرا به این فکر میانداخت که اگر این شخص از پدرو مادر خارجی در آلمان بدنیا آمده بود حتماً احساس خوشبختی میکرد تا اینکه حالا از پدر و مادری آلمانی. وی به من میگفت من حتماً باید با یک زن خارجی از یکی از کشورهای جهان سوم ازدواج کنم، چرا که من در هر صورت نمیتوانم همه محرومان را نجات دهم ولی شاید لااقل بتوانم یک زن محروم را از زندهگی اسفناکش نجات دهم. در آخر هم در یک سفری با یک زن ماداگاسکاری که دارای بچه هم بود ازدواج کرد. ![]() Tuesday, June 20, 2006سفر، تجربه و دیگر چیزها ٢![]() کتاب دیگری که در سفر در مدتی خیلی کوتاه خواندم کتابی است که عنوان آنرا شاید بشود به فارسی " پرده دوزی" ترجمهاش کرد. بعد از موفقیتهای پرسپولیس یک و دو مرجان ستراپی کتاب دیگری به چاپ رسانده که به مسائل زنانه در ایران میپردازد. بعد از صرف نهار در منزل مادر بزرگ، مردان میروند که به وظیفه چرتهای بعد از نهارشان بپردازند و زنها به بهانه از دیگران تعریف کردن در حقیقت به دردلهای خودشان با دیگر حاظران میپردازند. از همه چیز صحبت به میآن میآید، مواد مخدر، مردان به اصطلاح روشنفکر و فرنگ دیده، ازدواجهای زودرس، و عروسهای پستی و از همه بیشترسکس و پرده بکارت و دوختن آن که عنوان کتاب است. مرجانه با طنزی ساده سنتهای رایج در میان ما ایرانیان را به نقد میکشد و خواننده غربی را با مسائل به ظاهر سادهء زنان ایرانی آشنا میسازد. در همین جا است که به خوبی دست و پازدنهای ما ایرانیان بین سنت و مدرنیته به وضوح آشکار میشود. خواندن آنرا به همه توصیه میکنم. . . پ.ن. خاتون عزیز قسمتی از این کتاب را ترجمه کرده که میتوانید به عنوان تست از آن استفاده کنید و ضمناً با تذکر دوستان اسم خانم ستراپی از مرجانه به مرجان تصحیح شد .
![]() Monday, June 19, 2006سفر، تجربه و دیگر چیزها![]() چندروزی هست که برگشتهام ولی تا الان وقت نوشتن نداشتم. سفر خیلی خوب و پرباری بود. پدربزرگم میگفت سفر انسان را پختهتر میکند، البته وی در غالب یک شعر آنرا میگفت که من آنرا فراموش کردهام. و من پخته تر شدم، در شناختن انسانها در تعمیق دوستیها، در آشنائی با فرهنگ و آداب ورسوم دیگر ملیتها ( به خصوص در تور رآکی ماونتین که با یک گروه که از کشورهای مختلف آسیای شرقی را شامل میشد همراه شدم). در این مسافرت من به شهرههای تورنتو، مونترآل، ونکوور و در آخر به منطقه کوهستانی رآکی در غرب کانادا رفتم و چه زیبا بود این خطه از کره خاکی. اگر وقت کردم حتماً شرحی از آن خواهم نوشت. دلیل اصلی من از رفتن به کانادا شرکت در سمینار سالانه بنیاد پژوهشهای زنان ایرانی در مونترآل بود. که گزارشی از آنرا در اینجا , اینجا و اینجا میتوانید بشنوید. سمینار امسال از نظر من خیلی پربار و یکی از بهترین سمینارهای این بنیاد بود که من در آن شرکت کرده بودم ( استکهلم، لندن، برلین، وین ). یکی از کتابهایی که در این سفر خواندم کتابی است که در حقیقت تز دکترای خانم الیز ساناساریان است به نام " جنبش حقوق زنان در ایران" که به نظر من یکی از بهترین کتابهایی است که در این زمینه خواندهام. نویسنده بدون هیچ پیشداوریی، تحلیلی تاریخی از مبارزات زنان ایرانی از سال ١٢٨٠ تا ١٣٥٧ به روی خواننده میگشاید. این کتاب را خانم نوشین احمدی خراسانی ترجمه کرده است و در نشر اختران به چاپ رسیده است. ضمناً یک فصل این کتاب سانسور شده است که آنرا میتوانید در وبلاگ پویای عزیز (با تشکر فراوان از وی) داشته باشید. در ضمن در همینجا به اطلاع میرسانم که مصمم هستم به زودی نشستی پالتاکی در معرفی این کتاب برگزار کنم. پس گوش به زنگ باشید. ![]() Wednesday, June 07, 2006تجمع مسالمت آميز زنان در اعتراض به قوانين زن ستيز![]() من هنوز در سفرم ولی از آنجائیکه این حرکت اعتراضی را مهم میدانم با توجه به مشکلات فارسی نویسی در یک اینترنت کافه متن این پست را از فرناز عزیز قرض میگیرم و بدینوسیله میخواهم همراهیم را با آن اعلام کنم: از زمان تدوين قوانين در انقلاب مشروطه، طي 100 سال گذشته، تلاش زنان ايراني همواره متوجه دستيابي به حقوق برابر و انساني بوده است. اما با وجود تمامي اين تلاش ها، در کليه قوانين از جمله قوانين مدني و جزايي، حقوق اوليه زنان همچنان ناديده گرفته شده و بن بست هاي قانوني بسياري را بر زندگي زنان جامعه ايراني تحميل کرده است. زنان ایران در 22 خرداد سال گذشته يک دل و يک صدا اعتراض خود را به کليه قوانيني که حقوق زنان را نقض کرده ابراز داشته اما مطالبات بر حق آنان همچنان بي پاسخ مانده است. بدين سبب امسال نيز در پيگيري قطعنامه 22 خرداد سال گذشته دوباره گرد هم خواهند آمد و خواسته هاي مشخص خود را از جمله منع چندهمسري، لغو حق طلاق يکطرفه مرد، حق ولايت و حضانت بر فرزند توسط پدر و مادر به طور مشترک، تصويب حقوق برابر در ازدواج (مانند حق بدون قيد و شرط اشتغال و حق تابعيت مستقل زنان متاهل و...)، تغيير سن کيفري دختران به 18 سال، حق شهادت و ديه برابر، و لغو قانون قراردادهاي موقت كار و ديگر قوانين تبعيضآميز اعلام خواهند کرد. از اين رو زنان ایرانی از همه شهرونداني که به نقض حقوق زنان در قوانين موجود اعتراض دارند مي خواهند به گردهم آيي که به اين منظور در روز دوشنبه 22 خرداد ماه 1385 (ساعت 5 الي 6 بعدازظهر در ميدان هفتتير) برگزار ميشود بپيوندند. جمعي از فعالان جنبش زنان ![]() |
![]() |