$BlogRSDUrl$>
Tuesday, May 02, 2006جان های شیفتهسال ١٣٦٢، در حال خواندن رُمان " جان شیفته" بودم، خیلی برایم جالب بود به خصوص به دلیل اینکه یک نویسنده مرد توانسته بود به خوبی از احساسات زنی بگوید و تا حدی (همه چیز نسبی است) با مهارت خاصی آنها را تشریح و بیان کند. همین نظرم را با مردی از دوستانم در میان گذاشتم فکر میکردم دارم باهاش تبادل نظر میکنم ولی وی طور دیگری فهمید. هنوز که هنوز است برایم سؤالاتی مطرح است که چرا؟
- چرا زنان ایرانی نمیتوانند ( اجازه ندارند) از احساساتشان با دوستان مرد خود کوچکترین حرفی بزنند، بدون آنکه فکر خاصی در مورد وی نکنند؟ - چرا زنان نویسنده ایرانی کمتر در مورد عشق زمینی مینویسند؟ سال ١٣٦٨ ، داستان کوتاهی از مهرنوش مزارعی به نام " بریدههای نور" که در فصلنامه فروغ منتشر شده بود را در مترو و در زمانی که به سمت دانشگاه روان بودم خواندم. این اولین تجربه من از این دست بود. در این داستان کوتاه، زن از زیبایی بدن یک مرد سخن گفته بود. وقتیکه در عصر آنروز با دوست مرد ایرانی که سالها بود در برلین زندهگی میکرد و به چشم من یک روشنفکر تمام عیار بود از داستان گفتم، خواست که آنرا بخواند، نشریه را بهش دادم بعد از خواندن گفت: این سطحش خیلی پایین است فقط در حد یک پرنوگرافی ولی از نوع زنانهاش است. و از آن به بعد دیگر با مردان ایرانی از احساسات و فانتزیهای زنانه حرفی در میان نگذاشتم.
|
![]() |
![]() |