$BlogRSDUrl$>
Monday, September 05, 2005تزهايی در باره ی «بحران سياست»..... «سياستِ واقعاً موجود»، برای تغيير اوضاع و شرايط، همواره و به رغم ادعاها و انكارهايش، رو به دولت، قدرت و دستگاه ها دارد. بحران «سياست»، در حقيقت، از آن جا آغاز و ناشی می شود كه «سياست» میخواهد «از بالا»، با تسخير دولت و قدرت و دستگاه ها، اوضاع و احوال را تغيير دهد. به عبارت ديگر با ابزار «سلطه» به جنگ «سلطه» رود. در حالی كه «سلطه» نمیتواند خود را نفی كند.....و یا...اين که «سياستی» که مدعی مبارزه برای "دگر ساختن" جامعه است، هيچ تلاشی در " دگر ساختن" خود نمیكند. در نتيجه اصل ادعا نيز به زير سوال میرود.
بعد از مدتها یک مقاله درست و حسابی خواندم. به شما هم پیشنهاد میکنم آنرا از دست ندهید. من مدتها بود که میخواستم در مورد مسائل مطرح شده در این مقاله چیزی بنویسیم ولی خوب سوادم اجازه این کار را تا به امروز به من نداد. ولی دائماً در ذهن خودم با آنها کلنجار میرفتم. چندی پیش هم از همین نویسنده کتاب جالبی خواندم به نام " لائیسیته چیست " که خواندن آنرا هم به شما توصیه میکنم. ولی موضوعی را که بعد از خواندن این مقاله و به خصوص کتاب میخواهم با شما در میان بگذارم این است که به نظر من یکی از ضربههائی که اصلاح طلبان به جنبش دموکراسی خواهی و مترقی ما وارد آوردند تهی کردن اصطلاحات و لغاتی که باری فلسفی تاریخی دارند از معنی واقعیشان است. آنها با قاطی کردن، لوث کردن، وارونه جلوه دادن، تغییر ماهیت دادن به دلیل واهی ایرانی و اسلامی کردن و در آخر از معنی اصلی خارج کردن اصطلاحاتی مانند دموکراسی، مدرنیته، سکولاریته، لائیسیته، فمنیسم، جنبش، حزب، جبهه و...آنچنان مباحث روشنفکری ما را دچار سردرگمی و اغتشاش کردهاند که شاید باید یک نسل بگذرد تا از تأثیر سوء آن رها شویم. من خود معتقدم باید در استفاده از اصطلاحاتی که داراری باری فلسفی تاریخی هستند محتاط بود و در همین احتیاط است که سر از بیراهه در نمیآوریم. برای مثال وقتی منظورمان" دموکراسی" است باید همین اصطلاح را به کار برد ونه بر خلاف اصطلاح طلبان "مردم سالاری" که اولاً از مفهوم واقعی آن دور میشویم دوماً خیلی راحت یک کلمهء دینی هم به دمبش بسته میشود و میشود همان چیزی که در ایران مشاهده میکنیم. نظر شما چیست؟
|
![]() |
![]() |