$BlogRSDUrl$>
Sunday, August 14, 2005بدون تیترنمیدانم تا چه حد در جریان فعل و انفعالات سیاسی آلمان هستید، در هر صورت جریان خیلی جالب شده. قضیه از این قرار است که صدراعظم آلمان "گرهارد شرودر" بعد از انتخابات ایالت " Nordrhein-Westfalen" از آنجائیکه اکثریت در"Bundesrat" ( که مانند مجلس سنای آمریکا است با این تفاوت که با توجه به جمعیت ایالتها تعداد نماینده ها از حزب و یا احزابی که در حکومت آن ایالت شرکت دارند نماینده فرستاده میشود ) را از دست داد تصمیم گرفت انتخابات را یکسال قبل از تاریخ مقرر یعنی در سپتامبر امسال برگزار کند. بهانهاش هم این بود که هرچه را که در " Bundestag" به تصویب برساند احزاب دست راستی آنرا به "Bundesrat" میفرستند و در آنجا چون آنها اکثریت را دارند از تصویب نهائی آن خودداری میکنند و این یعنی سکون در سیاست آلمان و چون وی اینرا نمیخواهد پس تصمیم را به مردم وامیگذارد. تا اینجا خوب به نظر میرسد که همه چی دارد به نفع دست راستیها پیش میرود تا اینکه....
بله چندی پیش حزب سابق آلمان شرقی SED که اسم خودرا تغییر داده و با عدهء زیادی از جداشدهگان از دو حزب سوسیال دموکرات، سبزها و افراد منفردی که مدتها رای نمیدادند دست به یک اعتلاف زدند. از نظر من هم برنامه خاصی برای انتخابات ندارند و برنامهشان بیشتر به شعار میماند تا پیشنهادهایی برای برونرفت آلمان از بن بستهای اقتصادی و اجتماعی ولی آنها با توجه به نارضایتی شدید آلمانیها از سیاستمداران کنونی به حزب معترض تبدیل شدهاند که توجه مردم ناخرسند را به خود جلب کرده و دقیقاً همین هم کک به تنبان دست راستیها و سوسیال دموکراتها انداخته تا آنجائیکه " اشتویبر" رهبر اتحاد سوسیال مسیحیها که ضمناً نخست وزیر ایالت بایرن هم میباشد از خط خارج شد و گفت " ما نمیگذاریم که این شرقیها (منظور آلمان شرقی سابق است) سیاست آلمان را تعیین کنند و نباید اجازه داد این افسردهگان سیاسی (باز هم شرقیها منظور است) برای ما تصمیم بگیرند واین شرقیها مثل بایرنیها باهوش نیستند که مرا و حزب دست راستی را انتخاب کنند (نقل به معنی) و.....خلاصه نشان داد که چقدر همین تعداد کمی از معترضین و جناحهایی از نیروهای چپ و حتی بی یال و دمان سالخورده سنی و سیاسی حزب سابق آلمان میتوانند برای دست راستیها خطرناک باشند و ترسشان را برانگیزد. حال همه میگویند او به شرقیها توهین کرده باید معذرت خواهی کند و او هم میگوید من منظورم نه مردم بلکه رهبرانشان بوده و در همین توجیه کردنها هی بیشتر دست خود را رو میکند. ولی چیزی که مرا به مطرح کردن این قضیه با شما وادرار ساخت وقاحت این سیاستمداران دروغین از نوع اشتویبر، رفسنجانی، خاتمی و..که همیشه فکر میکنند که ملت خدمتگذاران انان هستند و نه بر عکس. من هم موافقم که زمان آن رسیده که باید دست به کارهای دیگری به غیراز هی بیانیه نوشتن و لوگو زدن وامضاء جمع کردن و...زد تا تاثیر بیشتری داشته باشد و روحیه شاداب و امیدواری را به حرکت اعتراضی مردممان بدهد و با اینکه آنرا هم امضاء کرده ام ولی با شکل و نوع این بیانیه مشکل دارم. از طرف دیگر هم فکر میکنم این واقعاً مردم داخل ایران هستند که خودشان باید راههایی برای هرچه وسیعتر و موثرتر کردن مبارزات را پیدا کرده و امتحان کنند و ما فقط نقش حامی و منعکس کنند را داریم..شما چه فکر میکنید؟ و من با این هم مشکل دارم آیا ما باید برای حقخواهی از یک عامل حق کشی تقاضای دادرسی کنیم؟ به نظر من که دوران این جور نامه ها گذشته بااینحال: زندانی سیاسی آزاد باید گردد
|
![]() |
|