من وقتی به این گفتههای گنجی میاندیشم به این نتیجه میرسم که در وی تحولی ایجاد شده و این همان دگرگونی است که ما باید از آن استقبال کنیم و از هر کسی که این رژیم را در هر حدی همراهی میکند (البته که حساب جنایتکارانی مثل مرتضوی، خامنهای، رفسنجانی و دیگرانی که دستشان به خون آغشته است جدا است) انتظار آنرا داشته باشیم و بخواهیم گنجی را الگوی خود قرار دهد. مگر ما نمیخواهیم که آنان که در آنطرف هستند به این سو یعنی به جبهه مبارزه برای آزادی، دموکراسی و حقوق بشر بپیوندند؟ بیایید با هم نگاهی بیاندازیم:
- در سال ٨٢-١٣٨١ يه طور مفصل دربارهی ارتباط «اسلام با دموکراسی و حقوق بشر» کار کردم. محصول آن پژوهش متنی پانصد- ششصد صفحهای و کاملاً دگرانديشانه از کار درآمد. آن کار قرار بود به عنوان دفتر دوم مانيفست جمهوری خواهی منتشر شود. اما چون دلم میخواست در خارج از زندان و ضمن گفت وگو با اهل فن آن را تکميل کنم، آن را در جايی امن به امانت گذاردم تا دست کسی بدان نرسد. اگر مُردم، آن متن به عنوان دفتر سوم مانيفست جمهوری خواهی منتشر خواهد شد.
- وقتی نقد هيتلر، موسولينی و استالين نقد رهبر محسوب میشود، چه جای سخن گفتن از آزادی بيان و ادعای دموکراسی؟ در نظام دموکراتيک نقد فاشيسم مجازات ندارد. جبههی دموکراسی و حقوق بشر نمیتواند و نبايد به قانون اساسی فعلی، التزام داشته باشد. والا نمیتواند گام از گام بردارد.
- عدم خشونت و توسل به روشهای مسالمت آميز، بدون ترديد بايد به عنوان ملاک عضويت د راين جنبش قرار گيرد. اما التزام عملی به قانون اساسی هرگز ما را به دموکراسی و حقوق بشر نمیرساند.
- من اگر دو هزار روز حبس خود را ناديده بگيرم، نمیتوانم نقض گستردهی حقوق بشر توسط آقای خامنهای، حکومت خودکامهی سلطانی، فساد گستردهی حکومتی، ترور مخالفان و هزاران مورد ديگر را ناديده بگیرم.
خامنهای بايد برود:
- چون تحملِ ديگری را ندارد.
- چون قتلهای زنجيرهای در دورهی او اتفاق افتاد
- چون بيش از يکصد نشريه به دستور مستقيم او توقيف و روزنامهنگاران زندانی شدند
- چون در انتخابات مجلس هفتم و رياست جمهوری اخير به شيوههای ظالمانه مخالفان را حذف و مريدان خود را بالا کشيد
- قبول ندارد که ايران از آن همهی ايرانيان است
.....
- و خامنهای بايد برود، چون آمران قتلهای دگرانديشان و عاملان قتل زندانيان تابستان ١٣٦٧ را حاکم کرده است.
....
البته که من هم شاید به مانند شما از وی سوالاتی دارم مانند:
- چرا باید فقط گفت خامنهای باید برود و نه جمهوری اسلامی؟
- چرا هنوز خمینی - که عامل خیلی از این مصیبتها که گنجی هم نام میبرد میباشد، به عنوان پدر ایدئولوگ وی مطرح میشود؟
- چراکسانی مانند سروش مورد انتقاد وی قرار نمیگیرد؟ آیا وی اصلاح طلبان را دسته بندی میکند؟
- ....