$BlogRSDUrl$>
Monday, July 18, 2005پدیده ای به نام اکبر گنجیاینجا را که میخواندم کمی مرا بر آن داشت که بدانم واقعاً اکبر گنجی کیست، کمی اینجا و آنجا راجع به وی وبگردی کردم ولی با خودم هم کلنجار میرفتم که آیا وقتی وی در این وضعیت وخیم جسمانی بر سر مبارزه با استبداد دینی به سر میبرد مگر فرقی هم میکند؟ راستش من معتقدم که باید وی و هر کس دیگری گذشتهاش را به نقد بکشد و اگر فردی است که عملکرد وی به کسی و یا کسانی و جامعه صدماتی وارد آورده باید که عادلانه به محاکمه کشیده شود. البته این را هم میدانم که این یک خواب و خیالی بیش نیست و من هیچگاه شاهد محاکمه فردی مثل رفسنجانی نخواهم بود. اما آیا کسی مثل گنجی را نباید بخشید؟ افرادی هم هستند مثل فرخ نگهدار که نه تنها گذشتهشان را به نقد نکشیدهاند بلکه با کمال باید گفت پرروئی هنوز با فرصتطلبی خاص خودشان معرکه بیار میدان سردرگم سیاسی کشورمان میباشند و از این که در عرض دو هفته قلمشان چرخشهای صدو هشتاد درجهای داشته باشند هم هیچ اِبایی ندارند که هیچ در انتخابات مثلاً اتحاد جمهوریخواهان از طرف شرکت کنندهگان در گردهمایشان انتخاب هم میشوند. یا عمادالدین باقی (حال بگذریم که وی هم به گذشتهاش برخوردی نداشته) به زندان میرود و میاید بیرون از اعدامهای زمان جمهوری اسلامی میگوید و آمارهایی هم انتشار میدهد وبعد از مردم میخواهد به رفسنجانی رأی دهند. و یا بهنود از زمانی که از ایران بیرون آمده بود و دیگر خطری تهدیدش نمیکرد از هر دو مقالهاش یکی در این مورد بود که میداند در زندانها چه میگذرد و یا کلیددار آنجا کیست و کی چه کاره بوده و...ولی باز هم نمیگفت و به مانند خاتمی خوانندهگانش را به آینده حواله میداد که روزی هر آنچه را که میداند خواهد گفت. مثال زیاد است ولی در یک جمله فقط باید گفت: دنیای عجیبی است.
|
![]() |
![]() |