دیروز پس از مدتها تصمیم گرفتم برای بالکن خانهام گل و گیاه بخرم، سر راه به خانه هم به سه تا از دوستانم زنگ زدم که بیایند و با هم گلکاری بالکن را جشن بگیریم. خلاصه با همه خستهگی با هزار پیچ و تابهای همیشهگی همه چیز تا آمدن بچهها آماده بود بعد از خوردن غذا و کمی مشروب و مخلفات دیگر یکی از دوستان رو کرد به من و گفت: میدونی این نشانه چیست؟ من که در انتظار بودم بگوید یعنی اینکه میخواهم امید را در خود زنده کنم و یا از این حرفهایی که آدم از خودش خوشش بیآید، مشتاقانه و با برقی در نگاه گفتم نه تو بگو. او بی توجه به شادی درونی من بابت گلها گفت: نشانه آن است که دیگر میخواهی به بهانه آب دادن و نگهداری از آنها خانه نشین شوی و همیشه زودی بیائی خانه و همین فردا است که اگر انقلابی هم صورت بگیرد تو میگوئی نمیتوانی در آن شرکت کنی چون کسی نیست به گلهایت آب دهد و از آنها نگهداری کند.
شما چه فکر میکنید؟