مدتی است که میخواهم راجع به اختلاف کپی و اصل در مسائل سیاسی بپردازم. با یک مثالی که از زبان چند نفر شنیدهام شروع میکنم و آن اینکه میگویند فعالیت سیاسی مثل اداره کردن مغازه لبنیات فروشی میماند. وقتی مغازهای را جدیداً افتتاح کردهای دیگر نمیتوانی به مراجعین بگوئی که امروز ماست نداری برو هفتهء دیگر بیا، و بدینگونه نمیتوانی مشتری جلب کنی. حالا فرض را بر این بگذاریم که اینچنین باشد، که البته به نظر من اصلاً نباید اینگونه این مسئله یعنی فعالیتهای سیاسی را تجزیه و تحلیل کرد به خصوص اگر ادعای صداقت هم داشته باشیم ونخواهیم دیدی کاسبکارانه به فعالیهتهای سیاسی خودمان داشته باشیم ولی با این حال بیائیم از نزدیک این ادعا را با مثال مرور کنیم.
به عنوان نمونه در نبش شمالی خیابانی به نام "ملت" سالیانی درازی است که آقای صفر سنتگرا یک مغازه لبنیات فروشی دارد و علاوه بر محصولات لبنیاتی قرص ضد نفخ معده هم به مشتریانش عرضه میکند. حال خانم جوانی به نام جوانه مدرن خواه مدتی است که در نبش جنوبی این خیابان مغازه جدید لبنیات فروشی دایر کرده است. خوب اینجا این سوال پیش میآید آیا جوانه خانم باید همان ماست و پنیر و کشکی که آقای صفر به مشتریانش عرضه میکند و همهء اهالی این خیابان آن را چشیده و با طعم و کیفیت آنها آشنا هستند مهیا کرده و برای فروش در مغازهاش قرار دهد؟ یا اینکه بهتر است در پی آن باشد که با توجه به اشتباهات آقای صفر روشی نو در پیش گرفته محصولاتی با کیفیت بهتر که شیر اولیهء آن از گاوها و گوسفندانی که با اصول مدرن دامداری پرورش و نگهداری میشوند و به قولی خوشبخت هستند به مشتریان خود عرضه کند. در ضمن خانم جوانه علاوه بر داروی ضد نفخ معدهء آقای صفر باید داروی رفع ترشی معده هم برای مشتریانی که بعد از خوردن محصولات شیری دچار مشکل میشوند تهیه کرده و به مشتریان خود به نوعی سرویسی بیش از آقای صفر تقدیم کند. اگر چنین نکند اهالی این منطقه همچنان مشتری آقای صفر میمانند چرا که وی را سالیان درازی است که میشناسند و با وی رابطهای نوستالژیک دارند. آنهائی هم که از محصولات آقا صفر راضی نیستند همچنان به مغازههای لبنیات فروشی محلههای دیگر برای خرید مایحتاج خود خواهند رفت.
مثال دیگری میزنم: مدت مدیدی است که حزب سوسیال دموکرات آلمان همان شیوهها و برنامههای احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی را کپی کرده و به خورد جامعه آلمان میدهد. در جواب معترضین هم میگویند راه دیگری نیست (یا بهتر بگویم آنها راه دیگری را نمیبینند یا نمیخواهند ببینند). حال این سوال پیش میآید که خوب چرا ملت آلمان باید در انتخابات بعدی به کپی رأی دهند؟ در انتخابات اخیر آمریکا هم شاهد همین قضیه بودیم، چرا که جان کری برای جذب بیشتر مردم همان حرفها و برنامههای جرج بوش را قرقره میکرد و مردم اصل را انتخاب کردند.
در وانفسای جمهوریخواهی ما ایرانیان هم کسانی پیدا شدهاند که نشستهائی برگذار میکنند و میگویند طرحها و برنامههای جدیدی برای عرضه دارند ولی خوب که نگاه میکنی همان افراد با سابقهء را و با همان افکار دست نخورده سالیان پیش را دوباره در میدان میبینی، تو گوئی متوجه شدهاند که دیگر حنای سازمان و افکار و عقایدشان برای ایرانیان رنگی ندارند و حال با جامهء جدیدی از در دیگری وارد میشوند غافل از آنکه دیگر همه ماست ترش و پنیر مانده و کشکهای کپکزدهشان را میشناسند. مثال زندهء آن نشست اتحاد جمهوریخواهان در برلین است. این آقایان و خانمها از احزاب آلمانی دعوت به عمل میآورند که بیاید و اپوزیسون ایرانی را نظارهگر باشید بعد بر سر تحریم و یا شرکت در انخابات مجلس هفتم ملت را حواله میدهند به مشارکتیهای (در اینجا همان "اصل" مورد بحث ما) داخل ایران بعد هم تعجب میکنند چرا وزیر خارجهء آلمان به یکی از فعالینشان گفته اپوزیسیون ایران ضعیف است و نمیتوان روی آن حساب کرد (که البته هم صحیح است). آیا فکر نمیکنید دوران تکرار و کپی برداری گذشته و جوانان و بخصوص زنان ایران خواستههای دیگری را عنوان میکنند؟ و زمان عرضه نوآوری و دیدگاهها و طرحهای نو رسیده است؟شما چه فکر میکنید؟