<$BlogRSDUrl$> Javaanehaa "جوانه ها"

Sunday, January 20, 2008


عزیزترین میهمان 



مدتی است که شبها و لحظات فراغت ا م را وجود عزیزی در کنارم بر روی مبل جلوی تلویزیون، به هنگام خواندن اخبار بر روی صندلی کنار میز کامپیوتر، در آئینه ماشین و ... دلپذیرتر کرده است.

چهره اش تکیده تر، قدش کوتاه تر، توانش ضعیف تر، زانوانش ناتوانتر گشته ....

ولی قلبش به همان بزرگی، گرمای وجودش به همان دلپذیری و آسایش آغوشش به همان وسعت ....


مادر، عزیزترین میهمان




گیرم که درباورتان به خاک نشسته ام، و ساقه های جوانم ازضربه های تیرهایتان زخمدار است، با ریشه چه میکنید ؟ گیرم که در سراین باغ بنشسته در کمین پرنده ای، پرواز را علامت ممنوع میزنید، با جوجه های نشسته در آشیان چه میکنید؟ گیرم که میکشید، گیرم که میزنید، گیرم که میبرید، با رویش ناگزیر« جوانه ها » چه میکنید؟



صفحه اول


تماس



آرشیو




همسایه ها


Weblog Commenting by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?