<$BlogRSDUrl$> Javaanehaa "جوانه ها"

Thursday, February 23, 2006


به خود سانسوری پایان دهیم 


اشپيگل: شما اين حق را برای مسلمانان قائل نيستيد که از اعتقادات خود در مورد توهين و افتراء دفاع کنند؟
هيرزی: اين درست تقديم کردن آن طرف صورت است. پيشنمازان افراطی هر روزه در مساجد، در حين موعظه‌هايشان عليه غيرمسلمانان نفرت می‌پراکنند و ملعنت نشاء می‌کنند. آنها مدام يهوديان و مسيحی‌ها را موجوداتی پست و حقير جلوه می‌دهند و در مقابل ، ما همه سکوت می‌کنيم (*). چون اعتقاد داريم در چهارچوب آزادی عقيده و بيان صحيح نيست که اعتراض کنيم. ما اروپائی‌ها کی می‌خواهيم درک کنيم، که اسلام‌گرايان‌ها همين حق را هم به ما نمی‌دهند. بدين ترتيب پس از نرمش و به زانو درآمدن غربی‌ها هم قطعا خواهند گفت: خدا به کافران دلی ترسو ارزانی داشته.
.....

اشپيگل: به نظر شما همانطور که در «تسليم» نشان داده‌ايد آيا شکل اين «ادعای اعلام حقيقت مطلق از طرف قرآن» است که مانع بزرگ ايجاد رفرم در اسلام گرديده؟
هيرزی: اين فرضيه که «قرآن از جانب خدا ديکته شده و مطلقيت آن غيرقابل انکار و تغييرات» است ، می‌بايستی بديلی بيايد. مسلمانان بايد به اين آگاهی برسند، که تدوين قرآن توسط انسانها صورت گرفته. بسياری از مسيحی‌ها هم امروزه ديگر به جهنم، به فرشته و اين که کره‌ی ارض ظرف شش روز از طرف خدا خلق شده، اعتقاد چندانی ندارند. آنان اين موهومات را بيشتر داستان سرائی دينی می‌دانند تا واقعيت. با اين همه به ايمانشان به خداوند خللی وارد نمی‌شود.

این دو سؤال و جواب را از گفتگوی خانم آيان هيرزی علی ( تهيه کننده‌ی فيلم "تسليم" )، که تئو ونگ گوگ به خاطر آن کشته شد، با هفته‌نامه‌ی " اشپيگل" برگزیدم. خانم هیرزی علی ، سومالی الاصل ـ مسلمان زاده ـ تابع هلند و نماينده پارلمان اين کشور از جانب حزب ليبرال هلند است.

(*)- برای نمونه ملائی در شهر کلن آلمان، که به نام خلیفه کلن نیز معروف شده بود روی منبر میرفت و آلمانیها را کافر خطاب میکرد و قتلشان را واجب میدانست. وی مبلغ "ولایت فقیه" بر روی کره زمین بود. جالب اینجا بود که این آقا به عنوان پناهنده برای خرج خود و خانواده‌اش و حتی کرایه خانه‌اش از شهرداری کلن کمک میگرفت. به معنی دیگر از تسهیلات همان کافران استفاده میکرد..

این خبر را هم از روزنامه جمهورى اسلامى بخوانید:
" مريوان حلبچى" نويسنده اى است كه چندى پيش كتابى تحت عنوان " سكس , شرع و زن " نوشته و با تاييد وزارت فرهنگ كردستان عراق آن را به چاپ رسانده است . اين نويسنده ٤٠ ساله كرد, بخاطر پرداختن جزئيات مسائل زناشويى پيامبران و تعدد زوجات آنان بويژه پرداختن به اين مساله درباره حضرت رسول اكرم در اين كتاب, توسط جماعت اسلامى كردستان محكوم به اعدام شده است . پايگاه اينترنتى شبكه خبرى "العربيه" مى افزايد: گرچه جماعت اسلامى كردستان فتواى قتل اين نويسنده را تكذيب كرده است, اما پرداختن به اين مساله در خطبه هاى نماز جمعه در كردستان موجب مخفى شدن اين نويسنده و خانواده وى از انظار مردم شده است.

حالا یک سئوال: چگونه و با اتکا به چه مرجعی یک روحانی (هر کسی چه خمینی چه همین ملاهای کرد در کردستان عراق) میتواند خود را نماینده خدا بر روی زمین بداند و براحتی به خود اجازه دهد که فتوای قتل کسی را صادر کند؟

در اين ميان ما زنان بيشترين لطمه‌ها را متحمل خواهيم شد. در پشت تمام اين جنجال ها دستهای مزدوران جمهوری اسلامی محسوس است. زمان آن رسیده که به افشای آن بپردازیم ساکت ننشینيم.

زمان آن رسیده که دیگر باید در مقابل مسلمانان واپس گرا و رژيم های ارتجاعع منطقه ایستاد و از داشتن آزادی عقیده حمایت کرد!
زمان آن رسیده که از این عقب نشينی دست برداریم . اگر نه هر گاه از مذهب و جنايات آن به خصوص عليه زنان بگوييم، باید هراس آنرا داشته باشیم که شاید توسط مسلمانی مزدور و یا افراطی محکوم به مرگ شویم.
زمان آن رسیده که به این خود سانسوری، به بهانه اینکه نبايد راجع به اعتقادات ديگران ( اگر چه از مغایر با حقوق بشر وغیر انسانی بودن آن مطمئنیم) حرف زد و آنها را مورد انتقاد قرار داد، پایان دهیم. در غیر اینصورت در آینده‌ای نزدیک خود روانه دادگاههای تفتیش عقاید خواهیم شد.

زمان آن رسیده که به مطبوعات، راديو و تلويزيون‌ها هشدار دهیم که مبادا آنها از ترس حمله به آنها و یا به آتش کشيده شدنشان، هرچه و یا هر که را از چهارچوب مورد پذيرش اسلامگرايان پارا فراتر ميگذارد حذف کنند و به او امکان بيان ندهند. همچنان که کاريکاتوريست دانمارکی از کار اخراج شد.

و البته که نباید فراموش کنیم که دولت های کشورهای غربی نيز به اين "دشمن" نياز دارند تا سياست های نژادپرستانه، نئولیبرالی و غير دمکراتيک خود را در عرصه داخلی و سياست های جنگ طلبانه خود در عرصه خارجی را برای مردمانشان توجيه کرده و ضروری جلوه دهند.



Monday, February 20, 2006


Berlinale 



برلیناله هر سال برای من مثل سفر به سرزمینها و فرهنگهای دیگر در کوتاهترین مدت ممکن می‌ماند با این تفاوت که در این سفر جت لگ و دیگر دردسرها را ندارم.
امسال توانستم " میخواهم زنده بمانم" را با بازی محشر سوزان هیوارد که یکی از محبوبترین فیلمهای زمان نوجوانیم بود را دوباره ببینم. این فیلم در قسمت " رتروسپکتیو" به نمایش درآمد در ضمن فیلمهای "همه چیز راجع به ایو" و "یک ستاره زاده شد" با بازی "جودی گارلند" را هم توانستم ببینم. دوتا فیلم ایرانی دیدم یکی "کارگران مشغول کارند" ساخته مانی حقیقی که به نظر من جالب نبود و بیشتر شبیه پروژه‌های بچه مدرسه‌ایها میمانست تا فیلمی که میخواهد مخاطبینی آن هم در ایران داشته باشد. بعد از فیلم هم کارگردان آن آمد و گفت من فیلم سازم ولی داشتن انرژی اتمی حق ایران است، داشتم میآمدم که فریاد بزنم آخر مگرتو حالا حقهای دیگرت را گرفته‌ای که این یکی‌اش مانده، که دوستم مانع شد. دلم میخواست از وی بپرسم آخر تو به عنوان یک کارگردان مگر از حق آزادی بیان و برداشت از موضوعی را و آزادی ساختن یک فیلم را آنطور که خودت میخواهی و همینطور از حق آزادی مطبوعات را که یکی از ابزارهای کمکی کار سینماگرها است برخورداری که حالا حق استفاده از انرژی اتمی‌ات مانده است، درثانی چرا اصلاً اگر وقتی کشورهای قدرمتمند دارای وسایل و ابزاری غیر انسانی و خلاف اصول بشری هستند، ما به جای آنکه بگوییم آنها هم نباید داشته باشند میگوییم حق ما هم هست که داشته باشیم.
دومین فیلم ایرانی که دیدم آفساید ساخته جعفر پناهی بود. به نظر من کار قشنگی بود. این فیلم تلاش تعدادی از دختران تهرانی را به نمایش میگذاشت که عليرغم ممنوعيت ورود زنان به ورزشگاه، به خاطر علاقه‌شان به ورزش فوتبال، با لباس و ظاهری مردانه، در پی ورود مخفيانه به ورزشگاه و ديدن مسابقه­ی ميان تيم­های ايران و بحرين در چارچوب بازی­های مقدماتی جام جهانی آلمان هستند. در آفساید تعدادی از آنان ناموفق می­مانند و توسط مأموران انتظامی بازداشت می­شوند. در ادامه، کوشش نوميدانه­ی آنان برای جلب رضايت مأموران جهت ديدن مسابقه و پيش از روانه کردن آنان به اداره­ی منکرات است. در پس ديالوگ­هایی که با مزاح و طنز همراه ­است، واقعيت­های تلخ جامعه­ای بیان می­شود که در آن به دليل حاکم بودن ارزش­های سنتی و ساختارهای مذهبی و مردسالار، ابتدايی­ترين و طبيعی­ترين خواسته­ها و نيازهای زنان، آماج فشار و سرکوب قرار می­گيرد. حتی در جایی که یکی از دخترها با اصرار تمام موفق میشود به همراه یک سرباز به دستشوئی برود باید که چهره‌اش را در پشت یک پوستر فوتبالیست مرد پنهان کند. و وقتی که دیگر در دستشوئی هستند سرباز از دختر میخواهد با چشمهای بسته وارد کابین دستشوئی شود دختر میپرسد این دیگر برای چیست سرباز در جواب میگوید به در و دیوار کابینها چیزهائی نوشته شده که تو نباید ببینی.
در آخر فیلم به نظر من آقای جعفر پناهی کمی دچار احساسات ناسیونالیستی میشود ( که من آنرا در این شرایط حتی خطرناک میبینم به خصوص که اگر این ناسیونالیزم دمش به جمهوری اسلامی بند شود) و دختران دستگیر شده که قرار بود به اداره منکرات تحویل داده شوند در میان جمعیتی که در حال شادی و پایکوبی هستند رها میشوند. یعنی جمهوری اسلامی تا این حد راحت میتواند از سر دشمنانش (زنانی که سر به زیر نیانداخته و گوش به فرمان نیستند و ساختارهای این رژیم را در هر جا و مکان ممکن به چالش میکشند) دست بردارد و بدون آزار و اذیت رساندن به آنها و وارد کردن شکنجه‌های جسمی و روحی میگذارد که این دختران دستگیر شده آزاد شوند؟
فیلمهایی هم از مالزی و اندونزی و هندوستان دیدم. یکی از فیلمهائی که ساخته مالزی بود به تروریستهای اسلامی پرداخته بود که حسابی تماشاچیان از جمله مرا به فکر واداشت.
یکی از قسمتهای برلیناله هم به فیلمهایی که راجع و یا ساخته هموسکسوئلها است تعلق دارد. امسال من اولین فیلمی که "پدرو آلمادوار" فیلم ساز اسپانیائی را، بیست سال پیش در همین فستیوال صاحب جایزه کرد و یک فیلم دیگر هم به نام " آل آور می" را دیدم.



Wednesday, February 15, 2006


دريا، جنسيت، افق، مذهب‌، سياست 


نوشته جالب و قابل تعمق خانم شهلا شفیق مرا بر آن داشت تا آنرا با شما در میآن بگذارم:
بجاست‌ كه‌ در اين‌ مقال‌ اندكي‌ به‌ تعريف‌ «هويت‌» بازگرديم‌. امروزه‌ برحسب‌ داده‌هاي‌ روان‌شناسي‌ و جامعه‌شناسي‌ مي‌دانيم‌ كه‌ «هويت‌» ساخته‌ مي‌شود و شكل‌ مي‌گيرد و تغيير و تحول‌ مي‌يابد. مقوله‌ هويت‌، چه‌ منظور هويت‌ يك‌ فرد باشد و يا يك‌ جامعه‌، مفهومي‌ ايستا نيست‌. آنتوني‌ گيدنز، جامعه‌شناس‌ انگليسي‌ در تفكر پيرامون‌ «جامعه‌ و هويت‌ شخصي‌ در عصر جديد» به‌ اين‌ امر مي‌پردازد كه‌ «براي‌ آنكه‌ بدانيم‌ كي‌ هستيم‌، بايد كم‌ و بيش‌ بدانيم‌ كه‌ چگونه‌ به‌ صورتي‌ كه‌ هستيم‌ در آمده‌ايم‌ و به‌ كجا مي‌رويم‌». او بر اين‌ نكته‌ مهم‌ اشاره‌ مي‌كند كه‌ هويت‌ هر شخص‌ به‌ «توانايي‌ و ظرفيت‌ او براي‌ حفظ‌ و ادامه‌ روايت‌ شخصي‌ از زندگي‌نامه‌اش‌» بستگي‌ دارد. زندگي‌نامه‌اي‌ كه‌ «نبايد به‌ كلي‌ خيالي‌ و ساختگي‌ باشد، بلكه‌ به‌ طور مداوم‌ رويدادهاي‌ دنياي‌ خارج‌ را در خود ادغام‌ كند و آنها را با «تاريخچه‌» جاري‌ «خود» مشخص‌ و سازگار سازد.» مي‌توانيم‌ بگوييم‌ كه‌ در مورد جوامع‌ نيز «هويت‌» فرهنگي‌ كه‌ آنان‌ براي‌ خويش‌ قائل‌ مي‌شوند بستگي‌ به‌ زندگي‌نامه‌اي‌ دارد كه‌ براي‌ خود مي‌نويسند و اهميت‌ تاريخ‌نويسي‌ و مراجعه‌ به‌ گذشته‌، براي‌ درك‌ حال‌ و رفتن‌ به‌ سوي‌ آينده‌ در همين‌ است‌. ناگفته‌ پيداست‌ كه‌ «تاريخ‌» موضوعي‌ است‌ مورد بحث‌ امروز. سازندگان‌ امروز بر سر «گذشته‌» مجادله‌ مي‌كنند و اين‌ مجادله‌ براي‌ ساختن‌ مدل‌هاي‌ آينده‌ اهميت‌ دارد. اما استبداد راه‌ چنين‌ مجادله‌اي‌ را مي‌بندد. استبداد براي‌ تثبيت‌ الگوي‌ خويش‌ و دوام‌ قدرت‌ خود، تاريخ‌ را خود مي‌نويسد و آنجا كه‌ لازم‌ است‌ در آن‌ دست‌ مي‌برد. و ازجمله‌ به‌ همين‌ دليل‌ در راه‌ پويايي‌ فرهنگي‌ و هويت‌ فردي‌ و جمعي‌ مانع‌ ايجاد مي‌كند. همچنان‌ كه‌ دهان‌ افراد را مي‌بندد و قلم‌ها را مي‌شكند، مي‌كوشد در حافظه‌ جمعي‌ و خاطره‌ي‌ تاريخي‌ اخلال‌ كند و به‌ گذشته‌ و حال‌ شكل‌ دلخواه‌ خود را ببخشد تا آينده‌ هم‌ از آن‌ او باشد.



Saturday, February 11, 2006


انقلاب به روایت تصویر 



انقلاب
مدتی کوتاه بعد از انقلاب


مدتی کوتاه بعد از انقلاب

حکومت اسلامی
حکومت اسلامی

حکومت ولایت فقیه






Friday, February 10, 2006


باید بین اسلامیسم و اسلامیست با اسلام و مسلمان تفاوت قائل شد. 



این جمله‌‌ای است که من به طور مدوام دارم در این چند روز اخیر در جواب آلمانیها که نظر مرا در مورد اعتراضات بر علیه کاریکاتورها میپرسند تکرار میکنم.
به آنها میگویم اسلامیسم یک حرکت سیاسی است که اسلام را وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف خود قرار میدهد و آنرا ایدئولوژه میکند. حال این اسلامیستها هستند که خشمگینند و این اعتراضات را هم اسلامیستها سازماندهی میکنند. نگاه کنید به ایران در داخل به علت مسائل سیاسی و اقتصادی تا خرخره در تنگنا است و در خارج به علت پیگیری غنی کردن اورانیوم برای ساختن سلاحهای اتمی تحت فشار است. سوریه که یک پایش در ترورهایی از جمله رفیق حریری در لبنان و کلاً نابسامانی‌هیای آن دیار و پای دیگرش به علت فرار و اعترافات عبدالحلیم خدام گیر است. در فلسطین بعد از انتخابات و اینکه کشورهای اروپائی گفتند به دولتی متشکل از حماس و با ایدئولوگی فعلی آن کمک مالی نخواهند کرد. و در یک کلام: جنگ قدرت و با استفاده از هر وسیله‌ای حتی مذهب.
و ادامه میدهم که البته این تخمی است که خود شما اروپائیان در لانه گذاشتید (ضرب‌المثل آلمانی که مترادف فارسی آن میشود: آنچیزی را درو خواهی کرد که کشت کنی). زمانی که در بحبوحه جنگ سرد، مردم ایران درسالهای پایانی ٧٠ میلادی برای آزادی و برابری و عدالت اجتماعی برخواستند این دولتهای اروپائی و آمریکائی بودند که از ترس نیروهای چپ و مستقل خمینی را علی‌رغم خواست و میل خود روانه پاریس کردند و به رهبر جنبش تبدیل کردند و در سالهای بعد از آنهم علی رغم نقض حقوق بشر و خفه کردن هر حرکت دموکراتی در نطفه از وی در مقابل هر ناآرامی در ایران پشتیبانی کردند. صدام هم که با کمک کشورهای غربی صدام حسین شدو بن لادن هم که باز به کمک آمریکا توانست در افغانستان آنی بشود که شاهدیم. آری ایدهء اسلامیسم از خاورمیانه میآید ولی ساز و زره جنگی آن، قدرت و سرعت پخش خود را تنها مدیون کمک غربیها است.
و در آخر ادامه میدهم آخر از خود سئوال کرده‌اید که چگونه در کشوری که آزادی آنرا نداری که کوچکترین فعالیتی و یا سخنی علیه دولت و صاحبان قدرت انجام دهی و حتی اگر به سیاست هم کار نداشته باشی و فقط به دنبال منافع صنفی خودت هم که باشی، اگر نخواهی از طریق کانال دولت و یا دستگاه‌های وابسته به آن حرکت کنی، ضرب شتم و زندان و اعدام در انتظارت خواهد بود، مانند اعتصابات کارکنان شرکت واحد که حتی خانواده و بچه‌های کوچک آنها در امان نماندند، چگونه است که به راحتی میتوانی به خیابان بیایی و به سفارتخانه‌ای سنگ پرت کنی و حتی بتوانی آنرا به آتش کشی؟ ویا پس از گذشت چند ماه از انفجار در مترو و اتوبوس در لندن که به کشته شدن دهها و زخمی شدن صدها انسان بی گناه انجامید، در همان لندن به خیابان بیایی و با بی شرمی خواهان قتل دیگری باشی (به هر علتی) و بگوئی هولوکاست واقعی در راه است و خودتان را آماده سازید؟ (اشاره به عکس)



Monday, February 06, 2006


هاله نور و کاریکاتور و دیگر چیزها 


- هاله نور در اجلاس سازمان ملل نتوانست کارساز باشد و یا شاید باید گفت تأثیرش کوتاه مدت و لحظه‌ای بود چرا که همانطور حتماً در خبرها خوانده‌اید شورای حکام آژانس بين‌المللی انرژی هسته‌ای پرونده اتمی ايران را به شورای امنيت سازمان ملل گزارش کرد. خلاصه که امام زمان هم نتوانست به داد آقایان برسد. حال میماند که در شورای امنیت چه تصمیمی گرفته شود ولی نتیجه هر چه باشد سنگینی بارش بر دوش مردم خواهد بود. اگر چه برای رژیم ولایت فقیه شاید دوباره فرصت مغتنم شمرده شود تا از احساسات مذهبی و ناسیونالیستی کور مردم استفاده کرده و جوانان را با کلیدهای بهشت روانه قتلگاهها کند و ته مانده سرمایه‌های ملی را هم که از دست برنامه‌ریزی‌های غلط آقایان و از چپاول و غارت آقازاده‌ها در امان مانده است را به باد دهد. مهمتر از همه ضربه های روحی، فرهنگی، اجتماعی است که به مردم وارد خواهد شد که باری دیگر فاجعه به بار خواهد آورد که باید نسلها بگذرند تا جبران شود.

٢- در مورد ادامه درگیریها بر سر کاریکاتورها به نظر میرسد این احساسات مسلمان معترض ناشی از حقارتی است که سالیان سال از طریق کشورهای غربی بر آنان تحمیل شده. ولی آیا میشود بر علیه این حقارتها که پیام آنان هم این است که مسلمانان خشن، وحشی و عقب مانده هستند را با خشونت و وحشیگری و عقب مانده‌گی مقابله کرد؟
آیا انتظار میرود که وقتی سر گروگان اروپایی و آمریکائی در فیلم ویدئوئی از بدن جدا میشود و بر روی سربندهای گروگانگیرها کلمه الله اکبر و یا لاالاالله درج شده و در پشت سر آنها هم آیه‌های قرآن آویزان است، تأثیر دیگری بر روی افکار عمومی اروپا و آمریکا گذاشته شود به غیر از آنکه خواهان آن شوند که سیاستهای دولتهای دست راستی‌شان و به معنی دیگر ادامهء همان سیاستهای حقیردانستن مسلمانان و از همه بدتر جنگ و غارت ادامه پیدا کند؟ آری روزگار بدی است دنیا در یک چرخه‌ای از خشونت و قلدری گرفتار شده و امور سیاسی در همه جای دنیا بدست مرتجعین و بنیادگراها افتاده. به نظر من تفاوت چندانی مابین خامنه‌ای و بوش و شارون و حماس و ... نیست و بیچاره مردم دنیا

یک اشاره: حالا که صحبت از هاله نور شد به نظر من آن هم نشانه‌ای از احساس حقارت است (در این مورد به زودی مطلبی خواهم نوشت). البته من نه روانشناس و روانکاو هستم و نه اصلاً صاحب نظر فقط یک نظر است شما چه فکر میکنید؟




Friday, February 03, 2006


جریان کاریکاتورهایی از حضرت محمد و اعتراض مسلمانان 



١- زمانی که بن لادن خود را نماینده خدا و پیغمبر اسلام دانست و فقط در یک روز بیش از چهار هزار نفر را کشت چرا کسی اعتراض نکرد که به اسلام بی احترامی شده و حتی نقل و شیرینی پخش شد؟

٢- زمانی که خمینی و حالا خامنه‌ای خود را نماینده خدا بر روی زمین میدانند و هر کاری را که میکنند خواسته خدا و برآمده از اسلام میدانند چرا کسی نمیگویید به اسلام بی‌حرمتی شده؟

٣- زمانی که خمینی دیگر جلادان در تابستان ٦٧ هزاران نفر را به اسم خدا و پیغمبر و اسلام شکنجه کرده و در آخر کشتند کسی اعتراض نکرد و فریاد برنیاورد وای اسلام؟

٤- وقتی صدام با نام اسلام به ایران حمله کرد و قصابان خمینی آنرا مغتنم شمرده بر دفاع رژیم ضد انسانی خود نام دفاع از اسلام و میهن اسلامی نهادند و جوانان دو کشور را به کشتن دادند، سرمایه ایران و عراق را به باد دادند، برای جلب حمایت از سوی دیگر مسلمانان یکی نفت مجانی به کشورهای اسلامی تقدیم میکرد دیگری چک میفرستاد چرا صدائی بلند نشد که اسلام بازیچه قرار گرفته؟

٥- وقتی ملائی که به نام خلیفه کلن معروف شده بود به عنوان پناهنده برای خرج خود و خانواده‌اش و حتی کرایه خانه‌اش از شهرداری کلن کمک میگرفت و بر روی منبر آلمانیها را کافر خطاب میکرد و فتلشان را واجب میدانست چرا کسی اعتراض نکرد که این توهین به مسلمانان است؟

٦- زمانی که یک کارمند سابق کنسولگری جمهوری اسلامی از طریق زر و زوری که در سایه مقام قبلیش سرمایه ای به هم زده و در شهری در آلمان مغازه خواربار فروشی میزند و یعنی باز به طریق دیگری کاسبی میکند و مفتخرانه دم بر میآورد که گوشت حلال میفروشد و آلمانیها را هم کافر نجس میداند، چرا فریاد کسی بلند نمیشود که ای مزدور، ای دغل چرا رندی و طمع خود را به اسلام میچسبانی و به اسلام بی احترامی میکنی؟ بلکه بر عکس خانمها و آقایان متدین ایرانی برای اینکه نماز و روزه‌شان قبول باشد اصلاً برای خرید گوشت حلال به ایشان مراجعه میکنند..
وووو

و حالا در سپتامبر گذشته یک روزنامه‌مگار دانمارکی برای کتابی در مورد پیغمبر اسلام به دنبال طرحهائی است پیدا نمیکند از خواننده‌گان نشریه‌ای کمک میگیرد چند نفری از قرار یکی که کمک فارسی زبان هم داشته به وی جواب مثبت میدهند و آن طرحها هم در نشریه منتشر میشوند و آنوقت است که فغان واویلا اسلام در خطر است به آسمان میرسد.
البته من میدانم که نیروهای نژاد پرست و ضد خارجی اروپائی و آمریکائی سوژه جدیدی برای ابراز نظرات ضد انسانی خود پیدا کرده‌اند و آنرا هم میدانم که باید ما تبعیدیان نوک حمله‌مان رو به آنها باشد ولی آیا این مسلمانان خود در ساختن این جو سهیم نیستند؟ آیا خود بهانه های لازم را به دست نژاد پرستان نداده‌اند؟

مسئله دیگر که در این میان مطرح است مورد آزادی بیان است. و من از مسلمانانی که رگ غیرتشان بالا زده میپرسم مگر کم از پاپ و مسیح و عیسی و حتی خدا کاریکاتور در کتابها نشریات اروپائی و آمریکائی چاپ و متنشر میشود و یا فیلمهائی که ساخته میشوند ( فیلم زنده‌گی برایان یکی از فیلمهای مورد علاقه من است) چرا رگ غیرت مسیحیان به این سرعت و اینچنین کور بالا نمیزنه و تازه شما چرا اعتراض نمیکنید که به مریم و مسیح یعنی به قداسان خود شما هم به حرمتی شده؟
برای دیدن بقیه کاریکاتورها اینجا را کلیک کنید!
ضمناً این ویدئو کلیپ را هم حتماً تماشا کنید! خوشتان خواهد آمد.



Wednesday, February 01, 2006


فراخوان براى اعتصاب در روز جمعه 



در پى اعتصاب مورخه 8 /11/ 84 و تصميم اكثريت رانندگان براى شركت در اعتصاب جهت به دست آوردن حقوق و خواست هاى صنفى مان با حضور غيرقانونى و گسترده ماموران امنيتى و پليس امنيتى در مناطق شركت واحد و برخورد قهرآميز فيزيكى ضرب و شتم و ايجاد رعب و وحشت كارگران را وادار كردند تا عليرغم ميل باطنى شان اعتصاب را بشكنند و بيش از 500 نفر از همكاران را بازداشت و به زندان اوين منتقل نمودند و تاكنون خانواده هاى محترمشان از سرنوشت دستگيرشدگان هيچ اطلاعى ندارند. متاسفانه در اين جا شاهد بوديم كه عده اى خواسته و يا ناخواسته پاى در حريم مقدس خانواده هاى كارگران نهاده و عده اى از همسران همكاران ما را به همراه كودكان خردسالشان دستگير و حتى بعضى از اين كودكان و مادرانشان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. ما كارگران زحمتكش شركت واحد تاكنون با نجابت، صبورى و ندارى طى ساليان گذشته و ماههاى پيش و خصوصا در روزهاى اخير انواع تهمت ها و برچسب هاى سياسى را كه به هيچ وجه در شان ما كارگران نيست را تحمل كرديم اما اجازه جسارت و تعرض به حريم خانواده هامان را به هيچ مقامى را نمى دهيم.
در ادامه اين نامه آمده است: "به تمامى مردم و بخصوص كارگران مظلوم شركت واحد اعلام مى داريم، چون دست هايى پنهان در كار است كه حركت حق طلبانه ما را سياسى جلوه داده و حق خواهى كارگران را تضعيف كنند و چون احساس مى كنيم كه با اين برخوردهاى پليسى در محل كارمان امنيت نداريم، از تعطيلى قانونى و هفتگى خود استفاده كرده و در روز جمعه مورخ 14/11/84 كليه رانندگان و كارگران و كاركنان از حضور در محل كار ما خوددارى مى كنيم و در خانه هايمان مى مانيم و بار ديگر خواست هاى خود را اين گونه اعلام مى داريم.
1- آزادى كليه بازداشت شده گان سنديكايى
2- آزادى فعاليت سنديكايى كه انقعاد پيمان دسته جمعى ششم با حضور نمايندگان منتخب سنديكا، كارفرما و وزارت كار جمهورى اسلامى ايران."

خانواده هاى زندانيان و اعضاى و فعالين شركت واحد اتوبوس رانى تهران و حومه
برای اطلاعات بیشتر به آشوب سر بزنید




گیرم که درباورتان به خاک نشسته ام، و ساقه های جوانم ازضربه های تیرهایتان زخمدار است، با ریشه چه میکنید ؟ گیرم که در سراین باغ بنشسته در کمین پرنده ای، پرواز را علامت ممنوع میزنید، با جوجه های نشسته در آشیان چه میکنید؟ گیرم که میکشید، گیرم که میزنید، گیرم که میبرید، با رویش ناگزیر« جوانه ها » چه میکنید؟



صفحه اول


تماس



آرشیو




همسایه ها


Weblog Commenting by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?